برزخ / (مرحله ششم عوالم پس از مرگ) برزخ (قسمت دوم) / حکایتی از حال برزخیان /
راهنمای سفر آخرت
(مرحله ششم) برزخ
💢حکایتی از حال برزخ
من در سن جوانى با پدرم و جمعى از رفقا هنگام عيد نوروز در اصفهان ديد و بازديد مىكرديم.
روز سه شنبه اى براى بازديد يكى از رفقا (كه منزلش نزديك قبرستان بود) رفتيم.
گفتند: منزل نيست، راه درازى آمده بوديم.
براى رفع خستگى و زيارت اهل قبور، به قبرستان رفتيم و آن جا نشستيم.
يكى از رفقا به مزاح رو به قبر نزديك مان كرد و گفت: اى صاحب قبر! ايام عيد است آيا از ما پذيرايى نمىكنى؟
ناگهان صدا از قبر بلند شد كه هفته ديگر روز سه شنبه همين جا همه مهمان من هستيد.
همه ما وحشت كرديم و گمان كرديم تا روز سه شنبه بيشتر زنده نيستيم.
مشغول اصلاح كارهاي مان و وصيت و غيره شديم؛
اما از مرگ خبرى نشد. روز سه شنبه مقدارى كه از روز گذشت با هم جمع شديم و گفتيم بر سر همان قبر برويم شايد منظور، مردن نبوده.
وقتى كه سر قبر حاضر شديم يكى از ما گفت:
اى صاحب قبر! به وعده خود وفا كن.
صدايى بلند شد كه بفرماييد (اين جا متوجه باشيد كه پرده حاجز و مانع چشم برزخ ى را خداى تعالى گاهى عقب مىزند تا عبرتى شود) جلو چشم شان عوض شد.
چشم ملكوتى باز شد…
ديديم باغى در نهايت طراوت و صفا ظاهر شد و در آن نهرهاى آب صاف جارى…
درخت هاى مشتمل بر انواع ميوه هاى جميع فصول…
بر آن درختان، انواع مرغان خوش الحان…
در ميان آن به عمارتى رسيديم ساخته و پرداخته در نهايت زينت و اطراف آن به باغ گشوده، پس داخل آن عمارت شديم.
شخصى در نهايت جمال و صفا نشسته و جمعى ماهرو كمر خدمت او به ميان بسته؛ چون ما را ديد از جا برخواسته و عذرخواهى كرد.
انواع و اقسام شيرينى ها و ميوه ها و آنچه را كه در دنيا نديده بوديم و تصورش را هم نمى كرديم، مشاهده كرديم.
مقصودم اين است كه مى فرمايد:
وقتى كه خورديم، چنان لذيذ بود كه هيچ وقت چنين لذتى را نچشيده بوديم و هرچه هم كه مىخورديم سير نمىشديم؛
يعنى باز اشتها داشتيم انواع ديگر از ميوه ها و شيرينى ها آوردند.
غذاهاى گوناگون باطعم هاى مختلف، پس از ساعتى برخاستيم كه ببينيم چه روى خواهد داد.
آن شخص ما را مشايعت كرد تا بيرون باغ پدرم از او سوال كرد كه :
شما كيستيد كه خداى تعالى چنين دستگاه وسيعى به شما عنايت فرموده كه اگر تمام عالم را بخواهيد مهمانى كنيد مىتوانيد و اين جا كجاست؟
فرمود: من هم وطن شمايم. من همان قصاب فلان محل هستم.
گفتند: علت اين درجات و مقامات چيست؟
فرمود: دو سبب داشت؛
يكى اين كه هرگز در كسبم كم فروشى نكردم و ديگر اين كه در عمرم، نماز اول وقت را ترك نكردم.
گوشت را در ترازو گذارده بودم صداى الله اكبر مؤذن كه بلند مىشد، وزن نمى كردم …
براى نماز به مسجد مى رفتم و بعد از مردن اين موضع را به من دادند و در هفته گذشته كه شما اين سخن را به من گفتيد،
موذن به راه دادن نبودم و اذن اين هفته را گرفتم.
بعد هر يك از ما از مدت عمر خود سؤال كرديم و او جواب مىگفت؛
از آن جمله شخص مكتب دارى را گفت تو بيش از نود سال عمر خواهى كرد و او هنوز زنده است و مراگفت:
تو فلان قدر و حال ده پانزده سال ديگر باقى است،
خدافظى كرديم،
ما را مشايعت كرد،
خواستيم برگرديم ناگهان ديديم در همان جاى اولى سر قبر نشسته ايم.
من دچار وحشت و اضطرابی سخت شدم و هر چه می خواستم پاسخ دهم به زبانم چیزی نمی آمد،
با آنکه من اهل اسلامم، هر چه خواستم خدای خود را بگویم و پیغمبر خود را بگویم به زبانم جاری نمی شد.
نکیر و منکر آمدند که اطراف مرا بگیرند و مرا در حیطه غلبه و سیطره خود درآورده و عذاب کنند، من بیچاره شدم، بیچاره به تمام معنی و دیدم هیچ راه گریز و فراری نیست، گرفتار شده ام.
ناگهان به ذهنم آمد که تو گفتی:
ما یک شیخی داریم که اگر کسی گرفتار باشد و او را صدا زند، اگر او در مشرق عالم باشد یا در مغرب آن، فورا حاضر می شود و رفع گرفتاری از او می کند.
من صدا زدم: ای شیخ علی به فریادم رس!
فورا علی بن أبی طالب أمیرالمؤمنین (ع) حاضر شدند اینجا .
به آن دو نکیر و منکر گفتند:
دست از این مرد بردارید، معاند نیست، او از دشمنان ما نیست، این طور تربیت شده، عقایدش کامل نیست، چون سعه نداشته است.
حضرت آن دو ملک را رد کردند .
دستور دادند دو فرشته دیگر بیایند و عقاید مرا کامل کنند.
این دو نفری که روی نیمکت نشسته اند دو فرشته ای هستند که:
به امر آن حضرت آمدهاند و مرا تعلیم عقاید می کنند.
وقتی عقاید من صحیح شد، من اجازه دارم این دالان را طی کنم و از آن وارد آن باغ گردم.
این خواب که جهاتی را از دستگیری و عفو از مستضعفین و تکامل برزخی و جهات بسیار دیگر را می رساند، دلالت بر سؤال از عقاید در عالم قبر نیز دارد.
منـابـع- مرتضی مطهری- آشنایی با قرآن جلد9- ص 113ال118 عالم برزخ

🌿شدت و تأثير و تأثر در عالم برزخ
💢از مزيت هاى عالم برزخ به اين جهان فانى، قوت تأثير است.
يك بيان علمى در حكمت عاليه شده است كه براى عموم گفتنى نيست،
فقط اشاره اى از اين موضوع مىشود و رد مىشويم (مدرك يعنى ادراك كننده و ادراك شونده هرچه لطيفتر باشد ادراك قوىتر است).
اين ميوه ها و شيرين ها و لذتى كه از چشيدن و خوردن آن مىبريم، قطره اى است از ميوه ها و شريني ها و لذتهاى عالم برزخ؛ اصلش آن جا است.
اگر گوش هاى از صورت حورالعين باز شود چشم ها را مى زند؛ نور حور اگر در اين عالم بيابيد، بر نور آفتاب چيره می شود.
بلى جمال مطلق آن جا است است،
پروردگار عالم در قرآن مى فرمايد:
ما آنچه بر زمين است زينت قرار داديم؛ اما زينتى كه سبب امتحان است.
كوچك از بزرگ و بچه از عاقل تميز داده شود.
معلوم شود چه كسى به اين بازيچه دلخوش مىشود و چه شخصى فريب اينها را نمىخورد و در پى لذت حقيقى و جمال واقعى و خوشى راستى است.
💢 دوام لذت در عالم ديگر
از خصوصيات عالم ديگر، دوام و ثبات است.
اين جا هيچ چيز بقا ندارد. اگر جمال است، زود گذر است.
اگر خوراكى است تا در دهان است خوشمزه است، آنى لذتش بيش نيست.
نكاحش هم به همين ترتيب. خود همين خوراكي ها و ميوه ها هم دوامى ندارد.
مدتى كه بماند فاسد مىشود. اصلا اين جا جاى دوام نيست، اما عالم برزخ فساد پذير نيست؛
چون محتاج عناصر و تركيب مادهاى نيست؛ هميشه دوام دارد.
💢برای شاهد عرايضم قضيه اى كه براى علامه شيخ مهدى نراقى صاحب كتاب مستند الشيعه ( كه از مراجع بزرگ الشأن در زمان خودش بوده) اتفاق افتاده، عرض می كنم.
در آخر كتاب دارالسلام شيخ محمود عراقى از مرحوم نراقى نقل مىكند كه فرمود:
در اوقات مجاورت در نجف اشرف، قحطى عجيبى پيش آمد.
يك روز از خانه بيرون آمدم در حالى كه همه بچه هايم گرسنه بودند و صداى ناله ايشان بلند بود براى رفع هم به وسيله زيارت اموات، به وادى السلام رفتم.
ديدم جنازه اى را آوردند.
به من گفتند تو هم بيا، ما آمده ايم اين را به ارواح اينجا ملحق كنيم،
پس او را داخل باغ وسيعى نمودند و در قصر عالى از قصورى كه در آن باغ بود،
جاى دادند و آن قصر مشتمل بر تمام لوازمات تعيش بود به نحو اكمل.
من چون چنان ديدم از عقب آنها وارد قصر شدم،
ديدم جوانى است درزى پادشاهان بالاى تختى از طلا نشسته، چون مرا ديد، مرابه اسم خواند و سلام كرد و به سوى خود خواند و بالاى تخت پهلويش جاى داد و اكرام زيادى نمود.
پس گفت تو مرا مىشناسى، من صاحب همان جنازه هستم كه ديدى.
اسم من فلان است و اهل فلان شهر و آن جمعيت كه ديدى ملائكه بودند كه مرا از شهرم به سوى اين باغ كه از باغهاى بهشت برزخى است نقل دادند.
چون اين حرف را از آن جوان شنيدم،
غم از من برطرف شد و مايل به سير و تماشاى آن باغ شدم و چون بيرون شدم،
چند قصر ديگر را ديدم، چون در آنها نظر نمودم پدر و مادر و بعضى از ارحامم را ديدم.
از من پذيرايى كردند، خيلى از طعام شان لذت بردم.
در آن حالى كه در نهايت كيف و لذت بودم، يادم به زن و بچه هايم افتاد كه چگونه گرسنه اند.
يك دفعه متأثر شدم. پدرم گفت: مهدى تو را چه مى شود؟ گفتم زن و بچه ام گرسنه اند.
پدرم گفت اين انبار برنج است. عبايم را پر از برنج كردم. به من گفتند بردار و ببر.
عبا را برداشتم، يكمرتبه ديدم در وادى السلام همان جاى اول نشسته ام؛
اما عبايم پر از برنج است.
به منزل بردم عيالم پرسيد از كجا آوردهاى؟
گفتم چكار دارى؟
مدت ها گذشت كه از آن برنج مصرف مى نمودند و تمام نمى شد.
بالأخره زنش اصرار زياد كرد و مرحوم نراقى هم بروز داد و چون زن برفت تا از آن بردارد، اثرى از برنج نديد…
💢درجلد سوم بحارالأنور است كه:
رسول خدا (ص) فرمود:
قبل از بعثت وقتى كه گوسفندان را مىچرانيدم، گاه مىديديم كه گوسفندها به حال حيرت مىايستادند (گاه ديده ايد مرغ و خروس، جستن مىكنند؟!)
و از چرا باز مى ايستادند ليكن جانورى، چيزى نمىديدم، پس از نزول وحى علت را از جبرئيل پرسيدم، گفت:
صداى ناله اموات در عالم برزخ كه بلند مىشود، غير از جن و انس، حيوانات مىشنوند، اين امر در اثر شنيدن آن صداست…
تأثير روح در بدن جسمانى
💢هر چند در برزخ، روح متنعم يا معذب است،
ليكن ممكن است به واسطه قوت روح، بدن خاكى هم تحت تأثير واقع شود به طورى كه گاه مى شود از اثر شدت حيات، روح همين بدن در قبر هم نمى پوسد؛
هزار سال مى گذرد و بدن، تر و تازه است.
شواهد اين موضوع بسيار است؛
مانند “جسد ابن بابويه” كه در يك صد و پنجاه سال قبل تقريباً در زمان فتحعلي شاه وقتى كه مشغول تعميرات بودند و به سرداب وارد مى شوند مى بينند جنازه آن بزرگوار تر و تازه است .
كفن هم اصلا نپوسيده و از اين عجيبتر ناخن هاى جناب ابن بابويه است كه پس از نهصد و چيزى كه مى گذشته، هنوز رنگ حنا بر طرف نشده بود.
💢همچنين قضيه جناب حر بن يزيد رياحى چنانچه محدث جزائرى در كتاب انوار نعمانيه مى نويسد:
زمانى كه شاه اسماعيل صفوى به كربلا مشرف شد و شنيد كه بعضى درباره جناب حر، طعن مىزنند و او را خوب نمى دانند.
امر كرد قبر او را شكافتند،
ديدند جسدش مانند روزى است كه شهيد شده و هيچ تغييرى نكرده و بر سرش دستمالى بسته شده و چون در تاریخ ثبت شده بود كه:
روز عاشورا حضرت سيد الشهداء (ع) دستمال خود را بر زخم سر او بسته بود، شاه امر كرد آن دستمال را باز كنند تا در كفن خود گذارد؛
چون بازش كردند خون از محل زخم جارى شد،
پس زخم را با آن دستمال بستند،
خون بند آمد،
آن را گشودند و با دستمال ديگر زخم را بستند، خون جارى شد، پس به ناچار زخم را به همان دستمال بستند و حسن حالش را دانستند و شاه بارگاهى بر آن بنا كرد و خادمى بر آن مقرر داشت.
و نيز قبر شرف كلينى صاحب كافى در بغداد سر پل قرار دارد .
وقتى يكى از حكام جور به فكر افتاد كه قبر حضرت موسى بن جعفر (ع) را خراب كند تا كسى به زيارت كاظمين نرود، وزيرش كه در باطن شيعه بود، متحير ماند چه كند، نمى تواند حرفى بزند؛
چون اگر بفهمند شيعه است، جانش در خطر است،
همين طور كه مى آمدند، به سر پل رسيدند.
وزير گفت: اين جا قبر يكى از علماى اين مذهب است .
از نمايندگان موسى بن جعفر(ع) است،
اينها مىگويند جسد اين شخص تازه است و نمى پوسد.
اگر ديدى راست مى گويند، صلاح نيست دست به قبر موسى بن جعفر بزنى.
حاكم پذيرفت و فوراً امر كرد قبر كلينى را نبش كردند ديدند جسد ايشان تر و تازه است و از آن عجيب تر بچه شيرى هم پهلوى او است كه جسدش تازه است،
معلوم نيست آيا بچه خود آن بزرگوار بوده يا مال ديگرى هرچه هست ببينيد حيات چه مىكند، اگر كسى متصل به معدن حيات شد، او هم (از الطاف الهى) برخوردار مىگردد،
البته آل محمد (ص) معدن هر خيرى هستند.
از آثار همين حيات است معجزاتى كه از قبور مطهر ايشان و امامزادگان و علماى حقه مشاهده مى شود؛
زيرا جسد آنها هم حيات دارد.
برعكس، اگر شخص اهل عذاب و آتش باشد، گاه مى شود كه به همين جسد هم عذاب روح سرايت مىكند؛
چنانچه زمانى كه بنى عباس بر بنى اميه غالب شدند و آنها را از بين بردند،
قبور آنها را هم خراب كردند و چون قبر يزيد ملعون را شكافتند در آن جز يك خط خاكسترى به مقدار جسد نجس آن ملعون نيافتند.
درالسلام نورى از كتاب ثواب الاعقاب صدوق نقل كرده است كه:
پس از واقعه كربلا، جوانى زيبا روى كه در وجاهت كم نظير بود و جزو لشگريان كربلا و كشنده يكى از برادران حسين (ع) بود،
راوى مى گويد: ديدم صورت زيبايش مثل قير سياه شده و مانند نى، باريك و ناتوان شده است.
احوالش را از همسايگانش پرسيدم،
گفتند: از وقتى كه از سفر برگشته، هر شب كه مىخوابد آنقدر ناله مى كند و ضجه مىزند كه ما را هم از خواب بيدار مى كند.
نزدش رفتم و احوالش را از خودش گرفتم، گفت: شب ها آن جوان هاشمى مقتول مى آيد و مرا به سوى آتش مىكشاند، …
آنقدر ناله مىكنم كه از خواب بيدار مى شوم.
اين ناله و سياهى چهره هزارها واسطه خورده، ذرهاى از عذاب بعدش هست كه در اين عالم پيدا شده است.
وجود بهشت و دوزخ در عالم برزخ
💢 مطالبى که از بعضى احادیث گذشته و قسمتى از آیات و احادیث دیگر استفاده مى شود، وجود بهشت و دوزخ در عالم برزخ است؛
آنهائى که در نعمت و آسایش مى گذرانند جایگاه آنان بهشت برزخى ، و آنانى که در گرفتارى و عذاب مى باشند.
جایگاه آنها دوزخ برزخى است،
در این مورد روایات و احادیث متعددى نقل شده است.
به بعضى از آیه هاى قرآن نیز براى اثبات آن استشهاد شده است که بعضى از مدارک به شرح زیر است .
1- حسین بن بشاراز حضرت صادق (ع) از بهشت حضرت آدم سؤال کرد؟
امام ششم (ع) فرمودند : بهشت آدم بهشتى از بهشت هاى دنیا است که طلوع و غروب آفتاب براى آن مى باشد.
اگر بهشت ابدى (یعنى آخرت) مى بود ، هرگز از آن خارج نمى شد .
بحار الأنوار ـ کتاب العدل والمعاد ـ باب جنة الدنیا ونارها، ح 2 ـ 6/284
از حدیث یاد شده بخوبى استفاده مى شود که در عالم قبل از عالم قیامت بهشت بلکه بهشتهائى وجود دارد .
2 – شخصى به حضرت صادق (ع) گفت :
چه مى گوئید در ارتباط با فرموده خداوند ، که آتش عرضه داشته شد بر آن ها (آل فرعون) صبحگاه و هنگام شب ؟
حضرت صادق (ع) فرمودند :
مردم (یعنى اهل سنت) در این مورد چه مى گویند ؟
گفت : آنها مى گویند :
آن گرفتارى و عذاب براى آل فرعون در عالم آخرت است و آل فرعون در فاصله بین دنیا و آخرت در عذاب و گرفتارى نمى باشند .
امام ششم (ع) فرمودند :
پس آنان از اهل سعادت مى باشند .
به حضرت صادق (ع) عرضه شد فداى شما شوم پس چگونه خواهد بود ؟
امام ششم (ع) فرمودند :
این گرفتارى و عذاب که در آیه یاد شده براى آل فرعون گفته شده است
در عالم دنیا (یعنى قبل از قیامت در عالم برزخ) است و آنچه مربوط به عالم جاودان و ابدى است این آیه شریفه است.
که خطاب به فرشتگان مى شود: هنگامى که به پا خواست قیامت ،
داخل نمائید آل فرعون را در شدید ترین عذاب . الأنوار ـ کتاب العدل والمعاد ـ باب جنّد الدنیا ونارها، ح 6 ـ 6/285
از این حدیث بخوبى استفاده مى شود که قبل از عالم آخرت و قیام قیامت در عالم برزخ عذاب و گرفتارى و آتش وجود دارد .
مرحوم شيخ محمود عراقى در دارالسلام از قول بعضى از موثقين نقل مى فرمايد كه:
در قبرستان امامزاده حسن (در تهران) رفتيم.
هنوز غروب نشده بود. يكى از رفقا روى سنگ قبرى نشست.
يك مرتبه فرياد برآورد كه مرابلند كنيد. ديديم سنگ مزار مثل آتش است.
روح چقدر معذب بوده كه به اين قبر و حتى سنگ هم گرمى آتش سرايت كرده.
مى فرمايد من صاحب قبر را شناختم اما براى اين كه رسوا نشود نامش را نمی برم.
راجع به يك نفر ديگر هم ذكر مى كند كه در قم او را دفن كردند،
از قبر شعله آتش بالا زده بود و همه فرش ها و قالي هاى مقبره را سوزانده بود.
معاد شهيد آيةالله سيد عبدالحسين دستغيب
3 – ابراهیم فرزند اسحاق ، از امام صادق (ع) سؤال کرد که ارواح اهل ایمان کجا هستند ؟
فرمودند : ارواح مؤمنین در حجره هاى بهشتى مى خورند و مى آشامند و یکدیگر را زیارت مى کنند.
مى گویند : خدایا قیامت را بر پا کن تا به آنچه به ما وعده داده اى برسیم .
ابراهیم گفت : ارواح کفار کجا هستند ؟
فرمودند : در حجره هائى از آتش مى خورند و مى آشامند و یکدیگر را ملاقات مى کنند .
مى گویند : خدایا قیامت را بر پا نکن تا گرفتاری هائى که براى ما مقرّر فرموده اى به ما نرسد .
بحار الأنوار ـ کتاب العدل والمعاد ، باب أحوال البرزخ والقبر وعذابه وسؤاله ، ح 49، 6/234
کتاب راهنمای سفر اخرت / برزخ
قسمت قبل را با کلیک در اینجا مشاهده کنید…