عقبه و گردنه / عالم آخرت / راهنمای سفر آخرت / مواقف بعد از بيرون آمدن از قبر..
راهنمای سفر آخرت
عقبه و گردنه…
(مرحله دهم) مواقف بعد از بيرون آمدن از قبر:
امام صادق (ع) درباره ی عالم آخرت فرمود:
«انّ فی القیامه خمسین موقفاً لکل موقفٍ الف سنة» بحار، ج 7
( یعنی در قیامت پنجاه موقف وجود دارد که هر موقف آن هزار سال است.)
💠 عقبه و گردنه :
🔰 لازم به تذکر است که واژه گردنه، که در عربی از آن به عقبه تعبیر میشود،
همان عقبه بعد از مرگ هستند که بسیارند،
تعبیر عقبه به این مراحل به “گردنه صعب العبور کوه ها”، اشاره به این است که عبور و گذر از آنها دشوار است
و نیاز به وسایل دارد وگرنه انسان در پرتگاه آنها قرار گرفته و سقوط خواهد کرد.
وسایل و مرکب های عبور از آنها، “انجام ارزش های اسلامی است” چنانکه در قرآن می خوانیم:
🔰( فلا اقتحم العقبه – و ما ادراک ما العقبه – فک رقبه – او اطعام فی یوم ذی مشغبه – یتیما ذا مقربه – او مسکینا ذامتربه – ثم کان من الذین امنوا و تواصوا بالصبر و تواصوا بالمرحمه – اولئک اصحاب المیمنه؛
ولی او از آن عقبه مهم نگذشت – و تو نمیدانی آن گردنه چیست؟
– آزاد کردن برده ای، غذا دادن در روز گرسنگی، یتیمی از خویشاوندان یا مستمندی خاک نشین را سپس از کسانی باشد که ایمان آورده و یکدیگر را به استقامت و رحمت خدا توصیه می کنند، آنها اصحاب یمین هستند.)
سوره بلد ایات 11 الی 15
🔰مرحوم شيخ صدوق در كتاب «اعتقادات» دربارۀ عقبات،
بياني دارد كه با توضيح ما چنين است:
اعتقاد ما در عقباتي كه در طریق محشر است اين است كه هر عقبه اي نامش به نام يكي از واجبات است كه بدان امر شده است و يا از بجا آوردن آن نهي گرديده است؛
مانند عقبه نماز، عقبه روزه، عقبه زكاة، عقبه جهاد، عقبه حجّ، عقبه امانت، و ولايت و غير آن از تكاليفي كه بر انسان شده است؛
و يا عقبه ترك دروغ و ترك غيبت و ترك زنا و سائر محرّمات الهيّه.
🔰 هر يك از اين واجبات محرّمات يك بندي دارد كه انسان بايد از آن بند بگذرد،
اگر از عهده بر آيد، مي گذرد و از آن بند عبور مي كند و از آن عقبه نجات مييابد،
و گرنه در همانجا متوقّف مي گردد و مورد سؤال قرار مي گيرد و خطاب وَقِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَّسْئُولُونَ به آنها زده مي شود.
مثلاً از او پرسش ميشود كه دربارۀ امانت چه كردي؟! دربارۀ نماز چه كردي؟!
و يك يك در عقبات از او سؤال مي شود،
و اگر از عهدۀ جواب بر آيد، و يا آنكه رحمت خدا شامل حال او شود و از آن عقبه بگذرد،
ميرسد به عقبه ديگر. و اگر از آن عقبه نيز نجات يابد ميرسد به عقبه ديگر، و همين طور به ترتيب از يك يك از عقبات او را عبور ميدهند،
و در هر يك او را نگاه داشته و از او بازپرسي به عمل ميآيد تا اگر از عهدۀ جواب بر آمد و سالم بيرون جست مي رسد به دار بقاء و زندگي جاودانه كه در آنجا حيات سرمدي است،
موتي نيست، و مرگي و ضعفي وجود ندارد. و به سعادتي مي رسد كه با آن شقاوتي نيست.
و در جوار حضرت حقّ جلّ و عزّ سكنی ميگزيند، و با پيامبران و حجج الهيّه و صدّيقان و شهيدان و صالحان از بندگان خدا شريك و سهيم و جليس و مصاحب و همنشين ميگردد.
🔰 اگر در يكي از اين عقبات از عهدۀ سؤال بر نيايد،
و از حقّي كه بر عهدۀ او بوده بر نيامده باشد و از عمل صالح خودداري نموده باشد،
و رحمت خدا شامل حال او نگردد؛ در آن عقبه محبوس ميشود،
و قدمش مي لرزد و از آنجا به داخل جهنّم ميافتد. نعوذ بالله منها .
و اين عقبات و بندهاي صراط قيامت عيناً مانند آن عقباتي است كه ما در كوه ها داريم؛
که اگر از يك عقبه ردّ شديم که شدیم ، و گرنه اگر احياناً لغزشي از انسان حاصل شود،
انسان سقوط می كند. و اين عقبات و گردنهها همه بر روي صراط است.
نام يك عقبه «ولايت» است كه تمام خلائق را در آنجا متوقّف ميكنند و از ولايت أميرالمؤمنين و ائمّه عليهم السّلام سؤال ميكنند؛
كسي كه خوب از عهدۀ جواب بر آيد نجات پيدا ميكند و عبور مينمايد، و كسي كه آنچه را بايد آنجا بياورد نياورد، آنجا ميماند و به دورن ميافتد،
و اينست معناي گفتار خداوند عزّ وجلّ: وَ قِفُوهُمْ إِنَّهُمْ مَّسْئُولُونَ.صافات/24
🔰 از همه عقبات مهمتر «مرصاد» است كه خداوند در قرآن كريم مي فرمايد:
إِنَّ رَبَّكَ لَبِالْمِرْصَادِ.
«بدرستيكه حقّاً پروردگار تو در كمينگاه است.»
خداوند عزّوجلّ ميگويد:
وَ عِزَّتِي وَ جَلَالِي لَا يَجُوزُنِي ظلْمُ ظَالِمٍ. «سوگند به عزّت و جلال خودم كه ستم هيچ ستمگري نميتواند از اينجا عبور كند.»
🔰 شيخ مفيد: در شرحي كه بر «اعتقادات» صدوق نوشته است چنين ميگويد كه:
عقبات عبارت است از اعمال واجبهاي كه بايد انسان بجا آورد و از انسان پرسش مي شود كه تا چه حدّ آنها را بجاي آورده،
و وقوف بنده در برابر كوتاهي هائي كه نيست…
🔰 با آنكه خبر صحيحي در اين مورد كه تفاصيل مطلب را كاملاً بيان کند نرسيده است،
تا آنكه انسان لازم باشد بدان معتقد شود و اعتماد كند، و به وجهي از وجوه مضمون آن را توجيه نموده و حمل بر معناي صحيحي نمايد.
و چون خبري و حديثي در اين باره نرسيده است پس مطلب همانست كه ما گفتيم. اين بود بيان شيخ مفيد أعلی الله تعالی مقامه الشّريف
مرحوم مفيد با توجّه به اين معني يك معناي دقيقي را مي خواهند عرضه كنند.
و آن اين است كه در اخبار و آيات، معاني معقوله كه تشبيه به محسوس شده است و ما بايد حتماً آن معناي معقول را بگيريم و معناي محسوس را مجرّد تشبيه بدانيم بسيار است؛ مثلاً در قرآن كريم داريم:
🔰 الرَّحْمَـٰنُ عَلَی الْعَرْشِ اسْتَوَی.
«حقّاً كه خداوند بر روي تخت قرار گرفت و مسلّط و مسيطِر شد.»
در تشبيه معاني معقول به محسوسات اين مسلّم از باب تشبيه معقول به محسوس است.
زيرا خداوند جسم نيست و كرسي و تخت حكومت ندارد،
لذا بايد براي خدا تختي را مناسب با وجود بحت و بسيط و مجرّد و لايزالي و لميزلي خدا در نظر بگيريم؛
و آن عالم اراده و مشيّت خداست، و كاخ امكان و عالم هستي است.
چون همانطور كه تخت سلطنت سلطان محلّ بروز قدرت و ظهور اوامر اوست، روي آن مينشيند و احكام صادر مي كند،
و بانگ أنانيّت ميزند؛
خداوند هم بواسطه عالم مشيّت و اراده بر كاخ وجود و عالم هستي تسلّط مييابد
و سيطره پيدا مي كند و احكام تكوينيّه و تشريعيّه صادر مي كند.
پس كرسي و تخت خدا و عرش خدا عالم مشيّت و اراده و قدرت اوست، و مسلّماً خداوند چنين عرشي دارد.
🔰و يا در آيه قرآن داريم: الَّذِينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ و يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ.
«آن كساني كه عرش را حمل ميكنند و كساني كه در اطراف عرش هستند،
همگي با حمد پروردگارشان تسبيح مينمايند.» مسلّماً برداشتن و حمل كردن مانند حمل كردن كرسي سلطان بر روي دوش مردم نيست.
🔰و نيز در قرآن داريم: وَ يَحْمِلُ عَرْشَ رَبِّكَ فَوْقَهُمْ يَؤْمَئِذٍ ثَمَـٰنِيَّةٌ.
«و عرش پروردگارت را اي پيامبر، در آن روز كه روز قيامت است، هشت مَلك و فرشته بر بالاي خود حمل مي كنند.»
آيا در قيامت هشت فرشته كرسي و تخت حكمراني حضرت حقّ را به دوش ميكشند؟
يا آنكه نه چنين نيست؛
مأموران ارادۀ عرش حضرت احديّت سبحانه و تعالي در اين جهان و در عالم مادّه و امكان، چهار مَلك مقرّباند؛
عزرائيل، و جبرائيل، و ميكائيل، و إسرافيل، حاملان نيازهاي عالم طبع و وسائط فيض و رحمتاند.
در آن عالم بواسطه تجرّد ملكوتي و سعه و قدرت آنجا، حاملان نيازهاي آن جهان افزوده و دو برابر مي گردند،
و هشت ملك مقرّب واسطه در فيض سبحاني از مقام احديّت بدان عالمند.
اين است معناي ثَمانيه و معناي حمل كردن عرش خداوند عزّ وجلّ.
🔰و يا آنكه در قرآن داريم:
وَ جَآءَ رَبُّكَ وَ الْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا. «و در روز قيامت پروردگار تو و فرشتگان بطور صفوف منظّم ميآيند.»
آيا خداوند جسم است، و آمدن او مانند آمدن انسان است؟
أبداً أبداً.
معناي آمدن خدا ظهور خداست.
چون مَجئ در لغت به معناي ظهور و بروز تدريجي است؛ و بنابراين ظهور خدا و فرشتگان، آمدن آنهاست.
مجييء و آمدن خدا، ظهور و طلوع قدرت و علم و حيات بسيط و مجرّد اوست. و نظير اين تعابير در آيات و روايات بسيار است؛ مثل:
🔰يَدُ اللَهِ فَوْقَ أَيْدِيهِمْ. «دست خدا بالاي دستهاي آنهاست.»
و مثل: عَينُ الله و اُذُن الله و لِسانُ الله و غيرها كه قابل احصاء نيست.
🔰خداوند در قرآن كريم دارد:
وَ أَنَّ هَـٰذَا صِرَاطِی مُسْتَقِيمًا فَاتَّبِعُوهُ وَ لَا تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِكُمْ عَن سَبِيلِهِ.
«و اينست راه مستقيم من كه بايد از آن پيروي كنيد! و از راههاي ديگر پيروي مكنيد كه شما را از طيّ راه خدا باز ميدارند.»
آيا مي توان در اين آيه،
صراط و سبيل و سُبل را به معناي راههاي طبيعي و مادّي گرفت و گفت:
مراد راهي است چون جادّه هموار و مستقيم، در مقابل راه هاي كج و معوج؟ يا نه؛
مسلّماً اين صراط و سبيل، معنوي است و كنايه از كشف حجب و وصول عبد به مقام عزّ شامخ حضرت حقّ است از طريق عمل به قرآن و سنّت و منهاج پيامبر عظيم الشّأن.
💠 اگر شما بگوئيد: آقا فردا شما محاكمهاي داريد! گردنهاي است بايد از آن عبور كنيد! مراد و منظور از اين گردنه چيست؟
آيا در مجلس محاكمه كوهي است كه بايد از كريوۀ آن گذشت؟
يا مراد از عهدۀ جواب برآمدن، و دفاع از حقّ خود نمودن است؟
باري،تمام اين موضوعات از باب تشبيه معقول به محسوس است،
و يا از باب استعمال لفظ در معاني حقيقيّه خود بنا بر آنچه گفتيم كه الفاظ براي معاني عامّه وضع شدهاند.
و بنابراين اصولاً معناي عقبه، كريوۀ كوه نيست، و معناي عرش تخت چوبي و زرّين نيست؛
بلكه عقبه به معناي تنگنا است، چه مادّي و چه معنوي، و عرش به معناي محلّ حكمراني است،
چه چوبين و زرّين، و چه احاطه و سيطرۀ مثالي و برزخي و نفسي و قيامتي.
و علّت آنستكه چون ميخواستند آن معاني معقوله را بيان كنند
غير از اين الفاظ متداول كه در معاني محسوسه استعمال ميشده است،
لفظ ديگري نبوده است، و لذا آن معاني را به قالب الفاظ معمولي بيان كردند.
گردن آتشین دوباره بالای سر مردم نمایان می شود.
این بار چنین می گوید:
کجایند آزار کنندگان خدا و رسولش ، من مامورم پاداش آنها را بدهم .گردن مزبور خم شده واین طبقه از مردم را نیز می رباید.