جامعه ی اسلامی / رهبری انقلاب به غایت به آینده امیدوار است و ما نیستیم…..
کدام اختلاف میان ما و رهبری است که سبک تحلیلی بخشی از جریان متدین و انقلابی را از رهبری انقلاب دور کرده است؟
در جامعه ی اسلامی پاسخ در کلید واژه «امید» است.
رهبری انقلاب به غایت به آینده امیدوار است و ما نیستیم.
امیدوار بودن تنها مثبتاندیشی ساختگی و تلقین تصنعی روشننگری نیست.
امیدوار بودن باید تبدیل به یک باور توحیدی و اعتقاد ایمانی شود.
اعتقادی که از یک بینش و ایقان الهی برآمده است.
رهبری انقلاب با نگاه به نظم قهری و طبیعی سنن الهی باور دارند که حرکت مؤمنین مورد رحمت و نصرت الهی است و در «لینصرن» حتمیت و قطعیت نهفته است.
در اینباره حرف بسیار است؛ اما آثار این تفاوت کجا خودش را نشان میدهد؟
چنین اختلافی چه اثری در سبک سیاست ورزی ما و رهبری دارد؟
موارد ذیل را با هم مرور کنیم؛ تردید ندارم این فاصله سیاستورزی همه ما را نگران خواهد کرد.
اثر اول
در “دیدن نعمتهاست”. امید نتیجه دیدن نعمتهاست در جامعه ی ما.
بسیاری از ما توان دیدن توفقیات کشور را نداریم.
امکان مشاهده رشدهای کیفی و کمی انقلاب را پیدا نمیکنیم.
از کنار پیشرفتها به سادگی عبور میکنیم و قدر داشتههایمان را نمیدانیم.
فردی که نعمتها و داشتههایش را نبیند از بهرهگیری از ظرفیت آنها نیز بیبهره است.
به همین دلیل است که بسیاری از ما قادر به شمردن پیشرفتهای انقلاب نیستیم.
اثر دوم
“اعتماد است”. انسان امیدوار به جامعه اش اعتماد میکند.
امید نمیتواند بیاعتنا از پیرامون ما باشد.
آدم امیدوار تحقق نصرت دینی را در اعتنای به سنتهای رایج در نظام توحیدی میداند.
همه اجزای این عالم در اختیار مؤمن قرار میگیرد تا از جریان نظم طبیعی، پیروزی و پیشرفتها را تحقق بخشد.
یکی از عناصر تحقق حق و البته مهمترین آن خواست مردم است.
مردم بخواهند، امر محقق میشود. با این توضیح انسان امیدوار بی اعتنا به مردم نیست.
خواستههایش را از طریق خواست مردم دنبال میکند.
پس دومین تفاوت ما، اعتماد رهبری به مردم و نااطمینانی ما به جامعه است.
اثر سوم
“حرکت است”. آدم امیدوار اهل حرکت است؛
اهل تلاش و حمیت است.
پیشرفت را در دل حرکت میبیند و از تلاش خسته نمیشود.
نتیجه ناامیدی رخوت و سستی در دل بخشی از جریان انقلابی است.
انسان ناامید تنها به غر زدن و انتقاد اکتفا میکند و حاضر نیست برای رسیدن به هدف تلاش کند.
اثر چهارم
در “صبر است”.
انسان متدین و البته امیدوار موانع را میبیند اما متوقف نمیشود.
صبوری به خرج میدهد چون نسبت به ظفر و فتوحات آینده اطمینان دارد.
آدم ناامید با اولین مانع شکسته میشود. در مقابل مصائب کم میآورد.
اما انسان امیدوار مصیبت را هم در راه حق درست تعبیر میکند و اگر زیبا نبیند، حداقل مصیبتزده نمیشود.
اثر پنجم
“درست دیدن باطل است”.
آدم ناامید منهزم و مقهور باطل است.
در مقابل جبهه باطل مرعوب است و احساس شکست میکند.
اما انسان امیدوار به نصرت الهی یقین دارد؛
اینکه باطل کف روی آب است و سرنوشت این عالم به قدرت یافتن حق است.
دشمنشناسی انسان امیدوار بسیار متفاوت از جامعه ناامید است.
اثر ششم
در “سبک محاسبات و شکلگیری ارادههاست”.
جامعه امیدوار ارادهاش صرفاً بر اساس محاسبات کمی و روی کاغذ نخواهد بود.
انسان امیدوار هم به جهت اعتقادی و هم کشش و شوق فراتر از محاسبات تک ساحتی و مادی رفتار میکند و ارادهاش را اعتماد و توکل الهی شکل میدهد.
پس متوقف در متغیرهای زمینی نخواهد شد.
اثر هفتم
“دستگیری است”.
انسان امیدوار همراه با خود جامعه و دیگران را نیز امیدوار میکند و دیگران را هم تعالی میبخشد.
اما انسان ناامید حرف زدنش نیز موجب تزریق یأس و رخوت در جامعه است.
انسان امیدوار قاهر است و نه تنها حرکتش موجب رشد امید میشود بلکه خودش نیز اراده دستگیری و تقویت روحیه امید در دیگران دارد.
اثر هشتم
“ذاکری است”.
انسان امیدوار دست خدا را در امور مشاهده میکند و همواره ذاکر است.
چنین انسانی چه سر سجاده و چه در مبارزه و چه در کار و تلاش شئونات حق را درک میکند و در بیرون و درون هر امری خدا را میبیند.
چنین فردی همواره در عبادت است.
برعکس انسان ناامید بند ظهورات شیطانی است.
اثر نهم
“محبت و مداراست”.
انسان امیدوار برای هر امری در تحقق پیروزی سهمی قائل است.
چنین انسانی معتقد است همه عالم حقگرایند و با همین اعتقاد اهل مدارا و محبت به دیگراناست.
چنین انسانی هیچ کس را باطل مطلق نمیپندارد و هرکس با هر میزان قصور و تقصیر را رها نمیکند و برای او در ایجاد ظفرمندی سهمی قائل است.
از همین جهت رفتار بسیاری از ما با مخالفینمان متفاوت از رفتار رهبری است.
اثر دهم
و در نهایت و از همه مهمتر در سبک رهبر “نصرت ولی است”.
تفاوت ما و امام امت در امیدواری به آینده است که اثر قابل اعتنایی در سبک نصرت دادن امر ولایت و دین حق دارد.
“انسان امیدوار در نصرت ولی و یاری رساندن امر ولایت، السابقون السابقون است و منتظر واقعی است و انسان ناامید ولو با هر اسم و عنوانی بهجای یارشاطر، بارخاطر ولی است.
انسان ناامید و نشسته در ظاهر منتظر ظهور است و حال آنکه برای تعجیل در ظهور هیچ قدمی بر نمیدارد.”
چنین انسانی هیچ باری از دوش ولی حاضر و ناظر برنخواهد داشت و همواره وبال است.
با این 10 عنوان تفاوت سبک رفتاری ما و رهبری را در موضوعات مختلف سیاسی و اجتماعی میتوانید فهرست کنید.
فاصله معنادار و نگرانکننده ای است.
در جامعه ی اسلامی چرا باید بگوییم امام خمینی یا امام خامنه ای؟؟
ده سالی هیچ رسانه ی غربی پیدا نمی شد که بگوید «#امام خمینی»‼
همه میگفتند «آیتالله خمینی» ؟
⭕سال 59 از یکی از اساتید یهودی آلمان پرسیدم
«استاد! چرا رسانههای شما نمیگویند امام خمینی؟؟؟»
خندهای کرد و گفت:
«آخر ما بعضی چیزها را متوجه شدیم!»
✔کیفش را باز کرد و یک کتاب درآورد….
ترجمهی آلمانی کتاب «ولایت فقیه» امام بود…
گفت «آقای خمینی یک تئوری جهانی دارد…
وقتی ما بگوییم امام ، ایشان بین کشورهای دنیا شاخص میشود…
چون کلمهی امام قابل ترجمه نیست…
ولی وقتی بگوییم “رهبر”، این کلمه در فرهنگ غرب بار منفی دارد…
دیگر ما ایشان را کنار استالین و موسیلینی و هیتلر قرار میدهیم
کلمهی “رهبر” به نفع ما و کلمهی امام به نفع آقای خمینی است…
از طرف دیگر اگر ایشان یک جایگاه دینی دارد،
ما به ایشان میگوییم “آیتالله”،
اما امام یک بار معنوی دارد!
از طرفی ایشان آن طور میشود امام امت اسلامی که مسلمانهای دنیا را دور خودش جمع بکند!»
با این صراحت این را به من گفت….
اما حالا
یک رسانهی غربی یا شرقی را پیدا نمیکنید که گفته باشد «امام خمینی»…
وقتی شهید بهشتی آمد اصل پنجم را مطرح کند که ولی فقیه نائب امام زمان و امام امت اسلامی است،
عده ای ناراحت شدند
بازرگان اعلام استعفای دستهجمعی دولت را کرد.
امیر انتظام اعلام کرد که مجلس خبرگان قانون اساسی باید منحل شود….
آنها غافل از این نکته بودند که :
✔امامتمحوری،
✔امّتگرایی،
✔عدالتگستری،
✔ و دوقطبی مستکبرین-مستضعفین اساس تئوری امام خمینی بود….
تا موقعی که کلید واژههای قرآنی امام خمینی که رأس آنها امام بودن ولی فقیه است احیا نشود،
هر کاری که بکنیم، وصلهپینه کردن است…
شما هر لعنی که به هر ملعونی بکنید، این قدر جگر دشمنان نمیسوزد که بگویید ” امام خامنه ای
آقا جان تا ابد امام خامنه ای خواهی بود❤
👈