داریوش رضایی نژاد اول مرداد 1390 توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) به شهادت رسید.
سومین شهید علم ایران عزیز
داریوش رضایی نژاد اول مرداد سالروز شهادت دانشمند هسته ای گرامی باد
داریوش رضایی نژاد اول مرداد 1390 توسط عوامل سرویس جاسوسی اسرائیل (موساد) به شهادت رسید.
کلام شد گلوله باران…
به خون کشیده شد خیابان…
ولی کلام آخراین شد…
که جان من فدای ایران…
🌛 ۱ مرداد…سالروز شهادت…🌜
سومین شهید علم ایران عزیز…
دکتر داریوش رضایی نژاددرصبح چهارشنبه ۲۹بهمن سال۱۳۵۶درشهرستان آبدانان دراستان ایلام به دنیا آمد
ایشان ازهمان اوایل کودکی درسخن گفتن ودیگراعمال خود،نبوغ خودرابه اطرافیان نشان میداد
به واسطه ی اینکه جثه اش ظریف تروکمی ریزترازبقیه هم سن وسالهایش بود،همراه بامتولدین سال۱۳۵۷وارددوره ی ابتدایی شد
وهمیشه باهوش وتوانایی خودمعلم ودانش آموزان راتحت تأثیرقرارمیداد
ایشان سوم ابتدایی راطی تابستان گذراندودیگرسالهای ابتدایی شاگرداول ونماینده ی کلاس بود
آقاداریوش دردوره ی راهنمایی باتوجه به ظرفیت هوشی بسیاربالا،مقطع دوم راهنمایی رانیزدرتابستان گذراند
وباتوجه به این سرعت بالادرکسب مدارج علمی توانست پیش ازهمکلاسیهای خوددوره ی متوسطه رابه پایان برساند
ودرتیرماه ۱۳۷۳دیپلم خودرادررشته ی ریاضی فیزیک دریافت نمود
دکتررضایی نژادچندین باردرمسابقات علمی استان ایلام مقام اول راکسب کرد
درمهرماه۱۳۷۳دررشته ی مهندسی برق درگرایش قدرت دردانشگاه پذیرفته شد
باتوجه به اینکه دربرخی ازرشته های مهندسی دردانشگاه های معتبرتهران،اصفهان،شیرازو…پذیرفته شده بود
امابنابرانتخاب خودوارد دانشگاه صنعتی مالک اشتراصفهان شد
شهیدوالامقام دکترداریوش رضایی نژادباوجودنبوغ ذاتی درامورکارگاهی وازمایشگاهی که ازویژگیهای تمامی نوابغ ومخترعان است،درتحصیل وپذیرش واجرای آکادمیک نیزبسیارمنظم وکوشابود
ایشان ضمن فراگیری وکسب تجربه دررشته ی خود،درزمینه ی استفاده ازرایانه وعلوم کامپیوتری بسیارتوانابود
باداشتن چنین توانایی هایی توانست درمدت۷ترم وبارتبه ی اول به عنوان دانشجوی برتردانشگاه خودفارغ التحصیل شود
شهیددکترداریوش رضایی نژادبه محض فارغ التحصیلی به عنوان پژوهشگردرمراکزتحقیقاتی وعلمی کشورمشغول به کارشد.
درعرصه ای که فعالیت داشت توانایی های فراوان داشت ونبوغ وتلاش خودرادرمسیرخدمت به وطن خویش قرارداد
درهمان نخستین سال شروع به کار،درآزمون کارشناسی ارشدسال۱۳۷۸دررشته ی مهندسی برق گرایش قدرت دردانشگاه دولتی ارومیه پذیرفته ومشغول به ادامه تحصیل شد
این دانشمندگرانقدردرطول خدمت پربارخودچندین مقاله درحوزه تخصصی خودنگاشت وبسیاری ازطرح های تحقیقاتی رارهبری واجراکرد
درپی همین فعالیت های علمی ازدانشگاههای معتمداروپایی جهت ادامه تحصیل وفعالیت پژوهشی ازوی دعوت به عمل آمد
امااین دانشمندعزیزبه رغم همه ی این فرصت هابه واسطه ی عشق به این آب وخاک وروحیات خاص خودکه همیشه خودرانمونه ی یک ایرانی وطن پرست میدانست به همه ی آنها نه گفت!
درچندسال اخیرضمن تدریس وانجام فعالیت های تحقیقاتی ومسئول اجرای بسیاری ازطرح های تحقیقاتی دردانشگاه های تهران،شهیدبهشتی وخواجه نصیرالدین طوسی بود.
در۳۴سالگی معاونت انرژی اتمی ایران رابه عهده داشت.تخصص اصلی ایشان بررسی سیستم انفجاردرکلاهک های هسته ای بود
ایشان باقبولی درتمام مراحل آزمون دکتری سال۱۳۹۰دردانشگاه خواجه نصیرالدین طوسی پذیرفته شداماباتأسف بسیارفرصت به پایان رساندن این مقطع تحصیلی نشد
ودرتاریخ اول مرداد۱۳۹۰درسن۳۵سالگی توسط سرویس جاسوسی اسرائیل به ضرب۶گلوله(به ناحیه ی گردن،قلب،بازو،مغزو۲تابه ریه ی راست) درمقابل چشمان همسر وآرمیتای۴ساله به فیض شهادت نائل شد
آشنایی شهره پیرانی و داریوش رضایی نژاد
شهره پیرانی دکتری علوم سیاسی ازدانشگاه تهران
متولد بهمن ماه۱۳۵۸
من وداریوش همشهری هستیم وشهرمابسیارکوچک است وتقریبا همه همدیگررامیشناسند
به طورکلی ازهم شناخت داشتیم ولی عامل مؤثرتر این بودکه طی دوران دانشجویی من هم ورودی برادر ایشان دردانشکده حقوق وعلوم سیاسی دانشگاه تهران وهمچنین درگیرفعالیت های فرهنگی برای شهرمان بودم
باداریوش طی این فعالیتها به نوعی همکاربودم واین عامل مهمی برای آشنایی بیشترماشدولی به طورکلی مایک ازدواج سنتی داشتیم
شناخت من ازداریوش خیلی کلی بودودرحقیقت بعدازازدواج بودکه بیشترشناختمش
اززبان همسرشهید
نظر همسرشهید درمورد زندگیشان باایشان
تاریخ عقدمن وداریوش یکشنبه ۲۶تیرماه ۷۹بود
بعداز۱۱سال دوباره ۲۶تیریکشنبه بودودقیقا۵روزپس ازسالگردازدواجمان داریوش به شهادت رسید
بنابه اعتراف اطرافیان زندگی مابه علت تطابق کامل فکری،فرهنگی واعتقادی،الگو بود
مشغله ی کاری داریوش وخودم دربرخی مواردباعث دوری مامیشد
گاهی اوقات آخرماه که میشدمن وداریوش حتی۱۰۰تومانی هم درجیبمان نبودولی بااین حال دغدغه ی مالی نداشتیم
بعضی وقتا میگویم کاش قسمت من این نبودکه باداریوش ازدواج کنم که بعدازازدست دادنش اینقدرغصه بخورم
امابعدوقتی که خوشی هایمان رابه یادمی آورم میگویم من بهترین انتخاب راداشتم وبابهترین ازدواج کردم
درطول زندگیمان همیشه به خاطر همسردکتر داریوش رضایی نژادبودنم به وجودشان افتخارمیکردم والآن نیزبه خاطرهمسر شهید علم دکترداریوش رضایی نژادبودن به وجودشان افتخارمیکنم
قبل ازشهادت داریوش به دلیل حساسیت شغلی او ازلحاظ روانی تحت فشارشدیدی بودیم.
نگرانی ازترور،ربایش،حتی ربایش دخترمان آرمیتا آرامش راازماگرفته بود به خصوص بعدازشهادت شهیدعلی محمدی این نگرانی هاطبعابیشترشد
تاحدی که امکانش روداشتیم احتیاط های لازم راانجام میدادیم ولی خب کارچندانی ازدست ماساخته نبود
وتااینکه بالاخره اتفاقی که نباید،افتاد
اززبان همسرشهید
ویژگی های شهیددکترداریوش رضایی نژاد اززبان همسرشان
بسیارهمراه وهمفکرخانواده بود.
تاحدی که زمان وکارش اجازه میداددرخدمت خانواده بودچه درحرف وچه درعمل اولویت زندگیش من وبعدها دخترما آرمیتابود.
بسیاروقت شناس ومسئول ورک وراست بود.
هیچگاه قولی نمیدادکه نتواندبه آن عمل کندواگرهم قولی میدادحتماعمل میکرد.
اعتمادبه نفس بسیاربالایی داشت.
شوخ طبعی شیرینی داشت.
بسیارحاضرجواب بود.
ازنظرکاری همیشه مطمئن بودم یکی ازموفق ترین افراد درمحل کارش بود.
باتعهدنسبت به کارش برخوردمیکرد.
روزحادثه بحث مابرسرمحل کارو اتفاقاتی که میتوانست برای من تعریف کندبود.برنامه ی آن هفته راباهم چک کردیم وچون۱۹روزبه شروع ماه رمضان مانده بودبرنامه ماه رمضان راهم باهم مرورکردیم.
داریوش برایم یک مجله خریدتاازمنوی مخصوص آن برای ماه رمضان استفاده کنم ولی ازآن مجله تنهادرحدیک تورق دردست من ماندچون مملوازخون داریوش شد.
بعدازآنکه ضارب رادم درخانه دیدم مشکوک شدم وگفتم به نظرتواین دونفراینجاچه میکنند.
خاطرم هست که داریوش هم جواب من رادادامابعدازگذشت چندماه هرچه فکرمیکنم یادم نمیاد که درآخرین لحظه داریوش به من چه گفت شایدیک زمانی بعدازآنکه ناخوداگاهم رابررسی کنم یادم بیادکه آخرین جمله ی داریوش چه بود.
اگرداریوش مسیرش راتغییرنمیدادمن به سمت تروریست هابودم.
وتیربه سمت من شلیک میشد.
اماتقدیررامن نمیسازم وخداتقدیرانسانهارارقم میزند.
به هرحال همه مایک روز آماده ایم ویک روزهم می رویم.
۴ساعت ازحادثه گذشته بودکه آرمیتا رادربیمارستان برای من آوردند
خودم راکنترل کردم که جلوی چشمان اوگریه نکنم
ارمیتاازمن پرسید:باباکجاست
من فقط به اطرافیانم نگاه میکردم ومیگفتم شمارابه خدابگویید من چه جوابی بدم
خواب آرمیتا درمورد پدر
به روایت مادرآرمیتا
آرمیتاهنوزصحنه ی حادثه رافراموش نکرده
چندوقت پیش میگفت خواب بابارو دیدم
ما توی پمپ بنزین بودیم.یک تانک پشت سرمابودویک کامیون جلوی ماایستاده بود.
اون تانک به کامیون شلیک کردوراننده کامیون ازداخل آن به بیرون پرت شد.سپس بابااومدوهرچقدرتلاش کردم تابغلش کنم نتونستم
ای کاش امسال هم۲۳آذرکنارم بودی بابای گلم.۶سال است که تولدم بدون حضورتوبرام صفایی نداره
بابای گلم کاش بودیو میدیدی ۹سالگیم رو بابایی این هدیه ی خیلی خیلی باارزش وعزیز روازدست آقاگرفتم به مناسبت جشن تکلیفم تنهاکسی که هیچوقت نمیذاره غم نداشتن پدر رواحساس کنم.
تنها آرزوی من داشتن شغل پدرمه
درسته پدرموهمکاراش به عنوان دانشمندهسته ای ترورشدند ولی من بااشتیاق بالاتر دنبال حق هسته ای کشورمم
ملتی که حسین دارد، شهادت دارد،
ملتی که شهادت دارد، اسارت ندارد،
و دختران این ملت برای وطنشان،پدر میدهند نه روسری…
🌷شهید داریوش رضائی نژاد🌷
💐هدیه به شهید ۸ صلوات💐
خاطراتی از شهدا
یک شب شیـراز بـود،
اما یـک مرتبـه غافلگیـرمان کـرد،
زنگ خانـه را زد. دویـدم دم در. گفتـم:
«مگه تـو شیـراز نبـودی؟»
گفت:«دلم خیـلی برای آرمیتـا تنگ شده بـود
نتونستـم طاقت بیـارم!»
ایـن همه راه آمده بـود تا تهـران،
شب را پیش آرمیتـا مانـد و صبـح دوباره رفت شیـراز!
راوی : همسر شهید داریوش رضایی نژاد