شهید حسین علم‌الهدی تنها 22 سال داشت که به فیض شهادت نایل شد / گلستان شهدای هویزه

شهید حسین علم‌الهدی تنها 22 سال داشت که به فیض شهادت نایل شد. سید محمد حسین، فرزند آیت‌الله حاج سید مرتضی، در هشتم مهر 1337 در اهواز چشم به جهان گشوده بود.
شهید حسین علم‌الهدی زیر ذره‌بین ماموران ساواک بود. در اولین دستگیری، وی را در بند نوجوانان زندانی کردند؛

پس از مدتی که خانواده حسین موفق به دیدنش می‌شوند، وی در پاسخ به این‌که چه چیزی لازم داری که برایت بیاوریم، گفت:
«فقط یک جلد قرآن برایم بیاورید.»
دانشجوی سال دوم دانشگاه مشهد در رشته تاریخ بود، با شروع جنگ تحمیلی همراه با گروهی از دانشجویان و نیروهای بسیجی، به سوی جبهه‌های دفاع حق علیه باطل شتافت.

💥قبل از شهادت

حسین چند شب قبل از شهادتش در جواب سوال دوستش که پرسید: «تو فکری سید؟» گفت: «وقتی وارد هویزه شدم تصمیم گرفتم هر چه از قرآن و نهج‌البلاغه فراگرفته‌ام، در عمل پیاده کنم. حالا احساس می‌کنم که روز پرداخت نزدیک است و به‌زودی پاداش خود را دریافت خواهم کرد.»
شب قبل شهادتش، یاران همیشگی دور او را گرفته بودند؛ «یونس شریقی»، «جمال دهشور»، «قاسم نیسی»، «حسن بوغدار»، «حسین احتیاطس» و… . حسین گفت: «بچه‌ها! آب گرم داریم؟» دوستش گفت: «آب گرم می‌خواهی چیکار؟» گفت: «می‌خواهم حمام کنم».
دوستش با تعجب پرسید: «تو این سرما؟» و بلافاصله اضافه کرد: «فردا عملیات است. حسابی گرد و خاک بلند می‌شود. خاکی می‌شوی.» گفت: «می‌دانم.» دوستش گفت: «و با این حال باز می‌خواهی حمام کنی؟ مگر قرار است بروی تهران؟» حسین زد زیر خنده. از ته دل می‌خندید. آن‌قدر خندید که همه به خنده افتادند. بعد ساکت شد و گفت: «فردا به تهران نمی‌روم، به جای مهم‌تری می‌روم.» «کجا؟»، «ملاقات خدا».

💥خاطره‌ای از رهبری

روزی آیت‌الله خامنه‌ای که در آن زمان نماینده حضرت امام خمینی (ره) در شورای‌عالی دفاع بودند، برای دیدار با رزمندگان، به جبهه «شوش» رفتند. حسین و حاج صادق در این دیدار، در محضرشان بودند. آیت‌الله خامنه‌ای فرمودند:
«در این دیدار با رزمندگان نماز جماعت خواندیم. بعد از نماز بچه‌ها دور من جمع شدند و هر کس با من صحبتی داشت. بعد از چند دقیقه، من نگاه کردم. دیدم سیدحسین قرآنی در دست گرفته و عده زیادی از بچه‌ها دور او جمع شده‌اند و ایشان به قدری زیبا از آیات قرآن و استقامت در جنگ و… صحبت می‌کرد که من تعجب کردم».

💥حضرت آیت‌الله خامنه‌ای در مصاحبه‌ای که در سال 59 انجام گرفت و در آخرین برنامه «روایت فتح» که توسط شهید «مرتضی آوینی» تهیه و پخش شد، فرمودند:
«وقتی خبر شهادت سیدحسین علم‌الهدی را شنیدم، اولین چیزی که به ذهنم آمد، شهادت حافظان قرآن در صدر اسلام بود».

💥یکی از همرزمان حسین که روز شهادت وی همراه او بود و به اسارت گرفته شد، با بیان این‌که خوشحالم که این اعتراف دردناک زمانی انجام می‌گیرد که مادر بزرگوار حسین (که خود شیرزنی بود) در قید حیات نیست؛ می‌گوید: «من سال‌ها در اسارت بوده‌ام و حتما از رفتار وحشیانه عراقی‌ها با اسرا چیزهایی شنیده‌اید، اما شکنجه‌ای که من دیدم، یک لحظه بیشتر نبود و با این حال، هنوز که هنوز است، از درد آن یک روز هم نتوانسته‌ام سر راحت بر بالین بگذارم. آری مرا به تانکی بستند که از روی پیکر مبارک حسین گذشت، در حالی که هنوز جان داشت، هرچند که چفیه‌اش صورتش را پوشانده بود و با آن چشم‌های زیبا و گیرایش دیگر نمی‌توانست عذاب کشیدن مرا ببیند. من صدای خرد شدن استخوان‌های حسین را شنیدم و راستش در آن لحظه خدا را شکر کردم که دیدم دارم به اسارت برده می‌شوم، والا چگونه می‌توانستم برگردم و بگویم از پا حسین افتاد و ما بر پا بودیم؟»

💥گلستان شهدای هویزه

پس از آزاد شدن دشت هویزه و با خنثی‌سازی میدان مین و جمع‌آوری سیم‌های خاردار، گروه تفحص برای یافتن اجساد شهدا به جست‌وجو در محل عملیات پرداختند. اجساد مطهر برخی از شهدا به صورت پراکنده پیدا شد، از جمله «حسین علم‌الهدی» که او را از قرآن کوچکش و نیز موشک‌انداز آر.پی.جی‌اش شناسایی کردند. جسد «محمود قدوسی» را از نامه‌ای که در جیب لباسش پیدا شد، شناسایی کردند. در آن نامه، پدر شهید ش «آیت‌الله قدوسی» دادستان کل کشور او را برای پیوستن به رزمندگان اسلام معرفی کرده بود. به تدریج مزار باشکوه شهدای هویزه شکل گرفت و توسط جهاد سازندگی ساخته شد. پس از پایان جنگ تحمیلی، گلستان شهدای هویزه مورد استقبال مردم قرار گرفت؛ به‌گونه‌ای که امروز این گنبد و بارگاه معنوی، وسیله‌ای است برای تقرب زائران به پروردگار متعال.

شهید حسین علم‌الهدی تنها 22 سال داشت که به فیض شهادت نایل شد / گلستان شهدای هویزه
شهید حسین علم‌الهدی تنها 22 سال داشت که به فیض شهادت نایل شد / گلستان شهدای هویزه

💥وقتی فهمید که سیرکِ مصری محله‌شان چند عدد خانوم رقاص آورده و ممکن است ایمان بچه‌های شهر به خطر بیوفتد، با کریم رفیقِ الحق و الانصاف پایه‌اش، با چند عدد کوکتل مولوتف سیرک را به آتش کشید تا صاحب مصری مادرمرده‌اش را تا ابد ورشکست کند!…
💥حسین تنها چهارده سالش بود! اما چهارده‌ ساله‌ای که ایمان داشت به خدای خمینی! بگردید و تاریخ را زیر و رو کنید تا ببینم چند عدد پسربچه‌ی چهارده ساله پیدا می‌کنید که به دنبال اجرای احکام خدا بر روی زمین باشند! چند عدد چهارده سال پیدا می‌کنید که توسط مهم‌ترین نهاد امنیتی زمان خودشان، دستگیر شوند و به زندان بیوفتند و چند روز بعد بزرگترین صف نمازجماعت زندان را به نام خودشان ثبت کنند؟

💥پسر بچه‌ا‌ی که در چهارده‌سالگی به خاطر اسلام با دوستانش سیرک رقاص‌ها را به آتش کشیده بود، در بیست سالگی به تلافی آتش زدن مسجدی در کرمان، تمام شهربانی رژیم را به آتش کشید تا این اصل را در تاریخ اثبات کند! اسلام بعد از خمینی، دیگر قرار نیست تنها باشد…

💥در روزگاری که برخی سجده سهو از ولایت به جا می‌آورند چندعدد حسین علم الهدی پیدا می‌کنید که در خیابان نماینده‌ی مجلس مخالف امام را ترور کند و در بیانیه‌اش بلندتر از همیشه بگوید، امروز شما در مقابل فرزندان خمینی حرفی برای گفتن نخواهید داشت و صدایی که خلاف حرف خمینی بلند شود محکوم به خفگی است!؟

💥حسین علم‌الهدی یکی است!

همان که به آقای خامنه‌ای نوشت من ۶۲ رزمنده دارم که ۲۲ تای آن‌ها مسلح نیستند و ۲ آرپیجی دارم که یکی از آن‌ها هم خراب است؛ اما ما می‌مانیم و عقب نمی‌کشیم!
از شما توقع ندارم، از تاریخ می‌پرسم که چند عدد حسین علم الهدی سراغ داری؟

عملیات نامنظم و در نوع خود گسترده “نصر”، با هدف آزادسازی “جفیر”، “پادگان حمید” و در نهایت “خرمشهر” طرح ریزی شد. بنا بر آن بود تا با دستیابی به اهداف مورد نظر، نیروهای دشمن تا حومه شهر “بصره” تعقیب شوند. این طرح فراگیر و بزرگ در روز 15 دی ماه 1359، با استعداد سه تیپ زرهی از لشگر 6 و لشگر 92 زرهی اهواز و دو گردان پیاده از نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، همچنین شماری از افراد ستاد جنگهای نامنظم -به فرماندهی شهید دکتر”مصطفی چمران”- به اجرا در آمد. رزمندگان اسلام از دو محور جاده حمیدیه – سوسنگرد و میشداغ – سبحانیه وارد عمل شدند. در آغاز، کار با موفقیت چشمگیری پیش رفت و شمار فراوانی از سربازان و افسران عراقی به اسارت نیروهای خودی در آمدند، اما به دلیل عدم برنامه برای حفظ و تثبیت دستاوردهای عملیات، رزمندگان مجبور به عقب نشینی شدند. طی این روند نزدیک به یکصد و چهل تن از پاسداران و دانشجویان پیرو خط امام (س) به فرماندهی شهید سیدحسین علم الهدی – فرمانده سپاه هویزه – در حلقه محاصره دشمن قرار گرفته و پس از مقاومت دلیرانه به شهادت رسیدند. این عملیات دومین تجربه ارتش جمهوری اسلامی ایران در حملات گسترده بود که به مدت سه روز به طول انجامید. در این حمله علیرغم شکست حلقه محاصره شهر سوسنگرد، هویزه در 27 دی ماه 1359 به اشغال نیروهای دشمن درآمد و با خاک یکسان شد. پس ازپایان عملیات نصر، معروف به نبرد هویزه، تعداد 1800 تن از نیروهای دشمن کشته، زخمی و اسیر شدند. همچنین 55 دستگاه تانک، 3 فروند چرخبال و 50 دستگاه خودروی دشمن منهدم شد.

💥نهج البلاغه همراه اسلحه

برا تهیه تدارکات و اسلحه ی نیروها رفته بود اهواز. اسلحه و تدارکات رو که تهیه کرد افتاد دنبال کتابفروشی. کتابفروشی ها تعطیل بود، اما با تلاش زیاد نهج البلاغه تهیه کرد و همراه اسلحه به تک تک بچه ها یک نهج البلاغه میداد. می گفت: همراه آموزش نظامی باید با نهج البلاغه آشنا بشین…

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا