شهدای دفاع مقدس

فاجعه تاریخی بمباران شیمیایی حلبچه

یک یادآوری از اینکه غرب دلش برای ما نمی‌سوزد

بمباران شیمیایی حلبچه در ساعت دو بعدازظهر روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۶ (۱۶ مارس) چند ماه پیش از پایان جنگ ایران و عراق، توسط نیروهای رژیم بعث عراق صورت گرفت و ده‌ها جنگنده، بمب‌های شیمیایی را روی این شهر رها کردند. این بمباران شیمیایی جنگنده‌های ارتش عراق که پنج ساعت به طول انجامید، بخشی از «عملیات انفال» ارتش صدام حسین بود. عملیاتی که در استان‌های کرد نشین کرکوک، دیاله، نینوا و صلاح‌الدین عراق و تحت فرماندهی علی حسن مجید معروف به علی شیمیایی (پسرعموی صدام حسین) صورت گرفت.

یک روز پیش از حمله شیمیایی، بسیاری از نیروهای کرد و اغلب مردان ساکن شهر، با توجه به حملات هوایی رژیم صدام، به تپه‌های اطراف رفته بودند و در شهر بیشتر زنان، کودکان و افراد سالخوده باقی مانده بودند.

هواپیماها با بمب‌های ۵۰۰ کیلویی به پرواز درآمدند؛ هیچ‌کس فکر نمی‌کرد از خودی بخورد، اما تنها چند دقیقه بعد از بلند شدن بوی سیب هولناک‌ترین جنایت انسانی در حلبچه رقم خورد؛ از رحم سخن می‌گویید؟ صدام به مردم خودش هم رحم نکرد!

35 سال پیش در چنین روزی بود که بزرگترین و وحشتناک‌ترین حمله شیمیایی تاریخ بشر در حلبچه اتفاق افتاد تا صدام  برگ دیگری از جنایات خود را این بار نه در خاک ایران، بلکه در زادگاه خودش رقم بزند. او با این کار نام خود را به عنوان رقم‌زننده یکی از غیرانسانی‌ترین صحنه‌های جنگی را برای همیشه ثبت کرد.

25 اسفند ماه سال 1366، همزمان با شروع عملیات والفجر 10 توسط رزمندگان ایرانی در منطقه کردنشین حلبچه که تصرف بخش‌هایی از کردستان عراق را به همراه داشت، دولت بعث با دستور مستقیم صدام اقدام به بمباران شیمیایی مردم خود در منطقه حلبچه کرد. صدام  به پسرعمو و معاون خود، علی حسن المجید معروف به علی شیمیایی، دستور بمباران شیمیایی این مناطق را داد. براساس بررسی‌های سازمان ملل متحد که بعدها در قالب یک گزارش منتشر شد، در این حمله، از گاز خردل و چند ماده شیمیایی عامل اعصاب نامعلوم، استفاده شده بود.

در پی این حمله که به عنوان بخشی از عملیات «انفال» مشهور است، حدود 5 هزار نفر از مردم حلبچه عراق که عموماً غیرنظامی بودند به شکل فجیعانه‌ای و تنها ظرف چند دقیقه جان خود را از دست دادند. همچنین به گفته منابع، نزدیک به 10 هزار نفر از مردم این منطقه مصدوم شدند که شاید هنوز هم یادگاری‌های تلخ آن فاجعه را در نفس‌های خسته خود احساس کنند.

البته به این لیست، باید به صدها نفر دیگر اشاره کرد که براثر عواقب تنفس گازهای سمی، سال‌ها بعد جان خود را از دست دادند و یا فرزندانی با نقص جسمی به دنیا آوردند.

چرا صدام دستور حمله شیمیایی به حلبچه داد؟

بمباران شیمیایی حلبچه که در فاصله 10 الی 15 کیلومتری مرز ایران قرار دارد، در شرایطی به دستور صدام  به وقوع پیوست که پیروزی نیروهای ایرانی در عملیات والفجر در جبهه‌های کردستان عراق، آزادسازی بسیاری از منطقه‌های کردنشین از جمله «حلبچه» را به همراه داشت. پس از ورود نیروهای ایرانی به این شهر، مردم شهرها و روستاهای اطراف به استقبال از آنان رفتند. همین موضوع تبدیل به دستاویزی برای رژیم بعث شد تا هدف حملات خود را به قصد انتقام‌گیری از این شکست به سمت مردم خودش نشانه برود و این منطقه را هدف بمب‌های شیمیایی قرار بدهد.

عکاسان در حال عکس گرفتن از جسد عمر خاور هستند که کودک یک ساله‌اش را در ورودی خانه‌اش در آغوش گرفته است.

این عکس در دنیا به‌ عنوان نماد فاجعه حلبچه شناخته شده است.


 قبل از این حمله شیمیایی، به هواپیماهای عراقی دستور داده شد به مدت 48 ساعت حلبچه را با بمب های متعارف و ناپالم بکوبند. هدف این حملات مقدماتی، شکسته شدن شیشه‌های منازل بود که سبب انتشار گسترده‌تر گازهای شیمیایی به درون منزال و پناهگاه‌ها شد.

بوی سیب تازه، طعم مرگ می‌داد!

بسیاری از منابع تاکید می‌کنند که نیروی هوایی عراق در این حمله، از انواع مواد شیمیایی علیه مردم مظلوم و بی‌دفاع حلبچه استفاده کرده است. همچنین گفته می‌شود که رژیم بعث عراق با 50 فروند هواپیمای ویژه که هر یک، چهار عدد بمب شیمیایی 500 کیلویی را حمل می‌کرد در آسمان حلبچه ظاهر شد. در حقیقت، صدام  با ریختن 200 بمب حاوی مواد شیمیایی از هم‌وطنانش پذیرایی تلخی کرد.

به گفته بسیاری از حاضران در آن روز شوم، در ابتدا بویی شبیه بوی سیب تازه به مشام رسیده است. برخی از قربانیان پس از استشمام این بو خیلی سریع جان خود را از دست داده و برخی دیگر نیز پس از چند دقیقه جان باخته‌اند.

یکی از اتفاقات عجیبی که چند روز قبل از این عملیات رخ داد، بمباران غیرشیمیایی و شکستن دیوار صوتی توسط خلبانان صدام در حلبچه بود. به نظر می‌رسد که او این کار را انجام داد تا با شکسته‌شدن شیشه‌های منازل، امکان مقاومت مردم در برابر بمباران شیمیایی را به حداقل برساند.

  ایدن مصطفی خطیب زاده خلبان عراقی که از دستور صدام برای بمباران شیمیایی حلبچه سرپیچی کرد و توسط رژیم بعثی اعدام شد.


ساعت 2 عصر 25 اسفند 50 هواپیمایی بمب افکن عراقی بر فراز آسمان حلبچه ظاهر شدند و هر کدام 4 بمب نیم تنی شیمیایی را بر سر ساکنین ریختند. گازی زرد رنگ حلبچه را در برگرفت.

واکنش‌ها به بمباران شیمیایی حلبچه چگونه بود؟

در بین تمام واکنش‌های رسانه‌ای که به این فاجعه بشری منتشر شد، روزنامه گاردین لندن واکنشی بسیار عجیب و غریب‌تر از بقیه داشت. این رسانه غربی گزارش این جنایت فجیع را همراه با عکس‌هایی به چاپ رساند و نوشت:

«هیچ جراحتی و خونی و اثری، از انفجار روی اجساد دیده نمی‌شود. اجساد ده‌ها مرد، زن، کودک و حیوانات دست‌آموز در سطح منازل و خیابان‌های این بخش دورافتاده در کردستان عراق را پوشانیده‌اند. پوست این اجساد به طرز عجیبی تغییر رنگ داده و چشم‌‌هایشان باز و خیره، چرک خاکستری رنگی از دهانشان بیرون زده و انگشتان دست آنها به طرز عجیبی کج و کوله است. این طرف، مادری بچه‌اش را برای آخرین بار در آغوش فشرده و آن طرف پدری خود را سپر نوزادی، از آنچه نمی‌دانستند چیست.»

خبرگزاری فرانسه هم چند روز بعد از این کار خودخواهانه صدام علیه مردم خودش نوشت: «حلبچه شهری از کردستان عراق؛ گویی شهری منجمد شده است و ساکنان در خوابی عمیق فرو رفته‌اند.»

سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه؛ نقش کشورهای غربی در قتل عام هزاران نفر

استانداردهای دوگانه غربی و مشارکت آنها در جنایات صدام سبب شده تا صدها هزار عراقی قربانی یکی از کم سابقه ترین جنایات شیمیایی شوند.
۳۳ سال از بمباران شیمیایی «حلبچه» توسط رژیم بعث عراق با هزاران کشته در ۱۶ مارس ۱۹۸۸ (۲۶ اسفند ۱۳۶۷) می‌گذرد، اما قربانیان این جنایت همچنان از دستیابی به اولیه‌ترین و ساده‌ترین حق خود یعنی مجازات عاملان پشت پرده و واقعی این جنایت ناکام مانده اند.
نیروی هوایی رژیم بعث عراق به مدت ۵ ساعت منطقه شمال شرق عراق را با گاز خردل هدف قرار داد؛ نتیجه این جنایت به عنوان بزرگترین حمله شیمیایی علیه غیرنظامیان در جهان، مرگ ۶ هزار و ۸۰۰ عراقی با اکثریت زنان و کودکان و هزاران مجروح را رقم زد.
حدود ۲۰۰ هزار نفر از ساکنان حلبچه با پیامد‌های مرگبار این حمله و بیماری‌های ناشی از آن دست و پنجه نرم می‌کنند و همچنان در جست و جوی عدالت هستند.
براساس جدیدترین آمار‌ها ۴۸۶ نفر در حال حاضر به دلیل عواقب حمله شیمیایی مذکور به شدت بیمار هستند و به ویژه از بیماری‌های تنفسی و بینایی رنج می‌برند.
مرگ صدام در نتیجه حمله آمریکا به عراق، سبب شد هم اتهام نسل کُشی و هم نقش کشور‌های غربی در جنایات او، به ویژه در مورد حلبچه به ورطه فراموشی برود.
براساس گزارش‎‌ها، مشارکت دستکم ۲۵ شرکت و فرد اروپایی در تامین تسلیحات شیمیایی رژیم بعث عراق ثابت شده است.
پایگاه نیویورک تایمز در گزارشی به کارنامه آمریکا در مورد حمله شیمیایی حلبچه اشاره کرده و می‎نویسد «براساس هزاران سند موجود در پلیس مخفی عراق و دولت آمریکا … دولت آمریکا  از مسئولیت صدام در انجام این حمله و استفاده عمدی آن از گاز‌های شیمیایی علیه نظامیان و غیرنظامیان اطلاع داشت.»
نیویورک تایمز این اقدام آمریکا را به موازات تلاش کشور‌های غربی تامین کننده تسلیحات شیمیایی رژیم بعث عراق در سازمان‌های جهانی برای پوشش این جنایت به دلیل حمایت از صدام و مخفی کردن نقش خود، عامل اصلی بازماندن جامعه جهانی در محکومیت حمله شیمیایی به حلبچه مانند موارد مشابه اعلام کرد.
پایگاه «اوپن دموکراسی» نیز در گزارشی در این مورد به وجود مستنداتی دال بر تحویل گاز شیمایی توسط انگلیس به رژیم بعث عراق اشاره دارد.
در این گزارش به بازداشت، شکنجه و حبس خبرنگارانی که به مدارکی در مورد نقش کشور‌های غربی در تامین تسلیحات شیمیایی برای رژیم بعث عراق نقش داشتند، اشاره شده است.
اعتیاد کشور‌های غربی به استاندارد‌های دوگانه در این مورد، بزرگترین عامل رقم خوردن جنایت شیمیایی علیه حلبچه است.

 قبرستان کشته شدگان حلبچه

اگرچه هنوز بسیاری از رمز و رموز این فاجعه بشری سر به مهر مانده است، اما پروفسور «اوبن هندریکس» رئیس آزمایشگاه سم‌شناسی بیمارستان «گان فلاندر» بلژیک در مورد سموم به‌کار گرفته شده در بمب‌های شیمیایی گفته است: «رژیم بعث عراق از 3 نوع گاز مختلف علیه حلبچه استفاده کرد. این گازها شامل گاز خردل (ایپریت)، گازهای اعصاب (تابون، سارین یا سومان)،VX و گاز سیانوژن بودند. بنابراین باید گفت مرگ مردمان کُرد حلبچه مرگی با طعم خردل و با چاشنی تاول‌زای گاز اعصاب تابون و سارین و بوی مرگ‌آور سیانوژن بود!»

انتشار عکس‌های قربانیان حلبچه که بسیاری از آنها توسط عکاسان ایرانی به ویژه احمد ناطقی، سعید صادقی و سعید جان‌ بزرگی  ثبت شده است، خیلی زود، چهره منفور صدام را برای تمام مردم دنیا علنی و حقانیت جمهوری اسلامی ایران را در برابر وی نشان داد.

بسیاری از آن عکس‌ها به دلیل آنکه در لحظه مرگ جان‌باختگان گرفته شده بود، بسیار تکان‌دهنده بود و بازتاب و تأثیر فراوانی بر افکار عمومی جهانی گذاشت. از میان این همه تصویر، عکس عمر خاور، مرد کُردی که کودک یک ساله‌اش را در آستانه در خانه‌اش در آغوش داشت به‌عنوان نماد فاجعه حلبچه شناخته شده است. دکتر احمد ناطقی آن عکس را گرفت که بعدها روی تندیسی در جلوی دادگاه لاهه نصب شد. شاید اگر آن عکس‌ها توسط عکاسان ایرانی گرفته نمی‌شد، صدام با همکاری غربی‌ها و هم‌پیمانانش در جنگ با ایران، حقیقت را به شکلی وارونه تحویل مردم دنیا می‌داد.

ناطقی، لحظه عکاسی را اینگونه روایت می‌کند: «مردی با لباس کردی درحالی‌که صورت خود را با چفیه پوشانده، کودکی شیرخوار را در آغوش گرفته بود و معلوم بود لحظاتی پیش هر دو جان داده‌اند. صورت کودک آن‌قدر زیبا و معصوم بود که انگار در خوابی شیرین پس از خوردن شیر مادر بسر می‌برد.»

از سویی دیگر، ایرانیان مجروحان این جنایت را به بیمارستان‌های خود منتقل کردند. این اتفاق در حالی رخ داد که بسیاری از بیمارستان‌های ما پر از مجروحان جنگی بود که با دستور صدام و توسط نیروی بعث زخمی شده بودند. علاوه براین، رزمندگان ایرانی با همکاری ساکنان منطقه و نیروهای پیشمرگه، قربانیان را در گورهای جمعی موقت دفن کردند.

حلبچه در آیینه فرهنگ و هنر

چنین سوژه‌ای تمام مؤلفه‌های لازم برای تبدیل شدن به یک اثر فرهنگی و هنری را داراست؛ از یکسو پیوند خوردن آن با جنایاتی که صدام علیه مردم ایران در هشت سال جنگ تحمیلی رقم زد، به ویژه بمباران شیمیایی سردشت، آن را تبدیل به سوژه‌ای برای تولید آثار مختلف فرهنگی و هنری می‌کند. از سویی دیگر، حضور ایرانیان برای کمک به مردم حلبچه نشان‌دهنده اوج فداکاری آنها حتی در صحنه جنگ است و در نهایت شقاوت وصف‌نشدنی صدام  این اتفاق را تبدیل به یکی از سوژه‌های ناب برای نمایش هنری می‌کند.

در این بین فعالین عرصه کتاب و نویسندگان ایرانی، بسیار فعال‌تر از بقیه بودند و با نگارش چندین کتاب، گام بلندی برای روایت تاریخ و بیان اوج خباثت دشمن بعثی برداشتند. در زیر چند کتاب درباره بمباران شیمیایی حلبچه معرفی می‌شود:

مرثیه حلبچه

کتاب «مرثیه حلبچه» را می‌توان اولین واکنش فرهنگی در قالب چاپ کتاب به حمله شیمیایی صدام به شهر حلبچه دانست. این کتاب حدود یک هفته بعد از این حمله شیمیایی به مناطق کردنشین کشور عراق در اول فروردین سال 1367 توسط نصرت الله محمود زاده و از سوی وزارت جهاد کشاورزی در 136 صفحه منتشر شد.

سفر به حلبچه

کتاب «سفر به حلبچه» به قلم هدایت الله بهبودی و توسط انتشارات سوره مهر، در اوایل دهه 1380 به چاپ رسید.

این نویسنده نام‌آشنا کتابش را برگرفته از یک گزارش سفر می‌داند که در سال 1368 در قالب کتابی با عنوان «سفر به قله‌ها» چاپ شد و از آن زمان به بعد از چشم‌ها و دست‌های دوست‌داران ادب پایداری دور ماند.

در بخشی از کتاب «سفر به حلبچه» می‌خوانیم: «آنچه در حلبچه گذشت، همانا هولوکاست کردها به دست صدام حسین بود.»

نفس‌های مسموم حلبچه

کتاب «نفس‌های مسموم حلبچه» اثر دیگری به قلم نصرت الله محمودزاده است که نشر عماد فردا در سال 1391 منتشر کرد. این کتاب 80 صفحه‌ای شامل روایتی از حضور نویسنده اثر در جبهه‌ها و حضورش درشهر حلبچه در زمان حمله شیمیایی (25 اسفند سال 1366) صدام است. این کتاب یکبار دیگر در سال 1400 توسط نشر شهید کاظمی منتشر شد.

در بخشی از کتاب آمده است: «24 و 25 اسفند را بی هیچ حادثه‌ای در حلبچه، با استقبال گرم مردم گذراندم و تا اصل واقعه شروع شد، نه من و نه مردم حلبچه تا ساعت ها باورمان نمی‌شد که هواپیماهای حامل بمب شیمیایی -آن هم در حجم وسیع- این همه پروازشان را تکرار کنند و حتی مردم را تا تپه‌ها و غارهای کوه‌های اطراف تعقیب کنند. غبار مرگ تمام دشت حلبچه را فرا گرفت و من دنبال این باور بودم که قبول کنم این همه جسد ببینم.»

 عکس های تعدادی از کشته شدگان حلبچه

البته کتاب‌های دیگری نظیر «از حلبچه تا شلمچه» نوشته رضا خدری، «صدی السکوت» نوشته احمد ناطقی به زبان عربی و انگلیسی  و «حلبجه تراجیدیا العصر» اثری به زبان عربی نوشته شده توسط نصرت الله محمود زاده و زرکوشی عبدالجبار محمود با همین موضوع نوشته شده است.

یک داستان عاشقانه در میان مرگ و زندگی

در بین آثار سینمایی، یک اثر بیش از بقیه جلوه‌نمایی می‌کند و آنهم فیلم سینمایی «حکایت عاشقی» به کارگردانی و نویسندگی احمد رمضان‌ زاده  و  تهیه‌کنندگی  مسعود  جعفری جوزانی است که در سال 1393 ساخته شد.

این فیلم سینمایی، داستان یک عکاس ایرانی است که به عنوان اولین عکاس بعد از بمباران شیمیایی حلبچه وارد این شهر می‌شود و عکاسی می‌کند. او در طی این سفر با دختری آشنا می‌شود و ماجراهای عاشقانه‌ای میان آن‌ها شکل می‌گیرد.

«حکایت عاشقی» با روایت قصه عشق یک خبرنگار ایرانی به یکی از بازماندگان این بمباران شیمیایی، تلاش کرده ضمن پرداختن به اتفاقات رخ داده در بمباران شیمیایی حلبچه، روایتی از آدم‌هایی را نشان بدهد که در میان مرگ و زندگی برای مقاومت و حفظ حیات انسانی به عشق و ایمان متوسل می‌شوند.

بهرام رادان، شیلان رحمانی، بهمن زرین‌پور و قطب‌الدین صادقی از جمله بازیگران این فیلم سینمایی بودند و بهمن زرین‌پور برای بازی در نقش مکمل نامزد بهترین بازیگر نقش مکمل مرد در سی و سومین جشنواره فیلم فجر شد.

«زمناکو»؛ روایتی مستند از بمباران شیمیایی حلبچه

علاوه‌براین، چند مستندی نیز درباره همین سوژه ساخته شده است که بدون شک بهترین این آثار در بین مستندهای ایرانی، «زمناکو» به کارگردانی مهدی قربان‌‌پور است. این فیلم مستند روایتی متفاوت از بمباران شیمیایی حلبچه در اقلیم کردستان عراق توسط صدام است که منجر به جدایی کودکی 40 روزه از آغوش مادرش می‌شود. این مستند در جشنواره فیلم فجر نیز مورد استقبال مخاطبان و منتقدان قرار گرفت و جوایز زیادی را از جشنواره‌های خارجی و داخلی دریافت کرد.

قربان‌پور کارگردان این مستند در آیین رونمایی از آن گفته بود: در بمباران شیمیایی حلبچه نیروهای امدادی و نظامی ایران کمک‌های بسیاری برای نجات مردم انجام داده‌اند. عکس‌ها و تصاویری که توسط رسانه‌های ایران ثبت شد باعث شد تا دنیا به فاجعه بزرگ بمباران شیمیایی حلبچه پی ببرد و بعدها همین عکس‌ها و تصاویر در دادگاه جنایت جنگی بر علیه صدام استفاده شده است. من با این که کرد نیستم اما اقلیم کردستان را بسیار دوست دارم، چون کردها همیشه در تاریخ مظلوم واقع شدند اما همیشه همانند کوه در برابر تهاجم ایستادگی کردند و اقتدار از خود نشان دادند. من معتقدم سینمای مستند باید وفاداری‌اش را به نگاه مخاطب حفظ کند و ما در این فیلم سعی کردیم تا از اصالت موضوع فاصله نگیریم.

او درباره تأثیر فیلم خود برای پیدا کردن بچه‌هایی که در آن اتفاق والدین و نزدیکان خود را از دست داده‌اند نیز گفته بود: بعد از ساخت فیلم زمناکو، 6 خانواده کرد توانستند از طریق آزمایش DNA بچه‌های گمشده خود را در ایران پیدا کنند و این تاثیری بود که ما به دنبال آن بودیم.

علاوه بر زمناکو، مستندهای دیگری نیز با همین سوژه ساخته شده است که از آن جمله می‌توان به فیلم مستند تکان‌دهنده «حلبچه» اشاره کرد که براساس بخشی از تصاویر ضبط شده توسط خبرنگاران، اشاره کرد. در این فیلم که اواخر اسفند 66 در شهر حلبچه عراق و اطراف آن ضبط شده، اوضاع این شهر پیش از حملات هوایی و شیمیایی رژیم بعث و پس از این حملات، به تصویر کشیده شده است.

نمایش اوضاع عادی حلبچه و تداوم روند عادی زندگی در شهر به همراه مصاحبه با برخی ساکنان شهر و همکاری و استقبال آن‌ها از رزمندگان، در بخش اول این فیلم نمایش داده شده و در بخش دوم و پس از بمباران شهر و حملات شیمیایی نیز صحنه‌های تکان دهنده‌ای مانند فرار مردم، جنازه‌های باقی مانده از اطفال، زنان و مردان حلبچه‌ای، گریه و عزاداری باقیماندگان و بخشی از مصدومان به تصویر کشیده شده است.

این فیلم مستند را می‌توانید از اینجا ببینید.

آوینی چگونه بمباران حلبچه را روایت می‌کند؟ 

از سویی دیگر، مستند «حلبچه در آتش» که به کارگردانی مرتضی آوینی ساخته شده، روایتی تصویری از ورود رزمنده‌ها به شهر حلبچه طی عملیات والفجر 10، استقبال مردم کرد این شهر از آنها و در نهایت بمباران شیمیایی این شهر است. در این فیلم ضمن مصاحبه با رزمندگان، خاطرات آنها از این اتفاق هولناک روایت شده است.

برشی از این مستند را از اینجا می‌توانید ببینید.

مستند «جنایت فراموش شده» به کارگردانی پناه بر خدا رضایی نیز اثر دیگری است که با سوژه‌ای کلی‌تر یعنی حملات شیمیایی رژیم بعث به شهر‌های غربی کشورمان ساخته شده است.

این مستند دارای تصاویر و روایت‌های دیده نشده از حملات شیمیایی دوران دفاع مقدس است که بخشی از روایت‌ها به همراه علی فریدونی، سعید صادقی و احمد ناطقی به‌عنوان عکاسان شناخته شده سال‌های دفاع مقدس انجام می‌شود و رضا ایرانمنش گویندگی آن را به عهده دارد.

این مستند را می‌توانید از اینجا تماشا کنید.

مستند «دختر گمشده حلبچه» نیز اثری است که چندی پیش از بی‌بی‌سی پخش شد و به همین سوژه می‌پرداخت.

دیگر آثار هنری

در سال 2008، کیهان کلهر و بروکلین رایدر، آلبوم موسیقی خود به‌نام «شهر خاموش» را منتشر کردند. قطعه نخست آلبوم که نام آلبوم نیز از آن گرفته به یاد قربانیان شهر حلبچه اجرا شده و نام آن نیز اشاره به همین رخداد دارد. کلهر دلیل این امر را عدم توجه کافی در زمان رخداد این فاجعه عنوان کرده‌است. این قطعه توسط سیامک آقایی و کالین جیکوبسن آهنگ‌سازی شده‌است.

همچنین فیلم جیان (Jiyan)، در سال 2002، در رابطه با کشتار حلبچه منتشر شد. جانو روژبیانی نویسنده و کارگردان این فیلم است.

در پایان باید اشاره کرد بمباران شهرها و منطقه‌های مسکونی ایران و کشتار غیرنظامیان به وسیله رژیم بعث در طول هشت سال جنگ تحمیلی از بزرگترین جنایت‌های جنگی است که هیچگاه از یاد و خاطره مردم ایران نخواهد رفت؛ در این میان وقوع فاجعه انسانی از طرف صدام در بمباران شیمیایی حلبچه و مرگ هزاران تن از مردمان مظلوم عراق رویداد تلخی بود که چهره واقعی این رژیم را نشان داد، زیرا آنها در برابر مردم سرزمین خود نیز از هیچ جنایتی فروگذاری نکردند.

تعدادی اندک از عکس‌های شهید سعید جان بزرگی از بمباران وحشیانه شهر کردنشین حلبچه عراق… که توسط صدام آمریکایی انجام شده بود… یادش گرامی و راهش پر رهرو باد…

سالگرد بمباران شیمیایی حلبچه

چالش مانکن ۵ هزار نفری در یک شهر
تصور کنید با یک اتفاق در چند ثانیه، کل جمعیت یک شهر یکباره به چالش مانکن دعوت می‌شود.
فرزند در آغوش مادر، کودک در حال تاب بازی، دانش آموز در حال درس خواندن، مرد در حال دویدن، کشاورز پشت تراکتور و … یک چالش مانکن ۵ هزارنفری. هرکسی در هر حالی هست فقط چندثانیه طول می‌کشد که بفهمد تنفس کردنش دچار مشکل شده بعد یک شهر در همان شکلی که هست از هوش می‌رود.
امروز ۲۶ اسفند سالروز فاجعه حلبچه است. صدام بخاطر عملیات والفجر ۱۰ و استقبال اهالی اقلیم کردستان عراق از لشکریان ایران، با سلاح شیمیایی اروپایی‌ها چنین انتقامی از مردم خودش گرفت. از هیچ جایی هم صدایی در نیامد.
خیلی از تصاویر این واقعه، از جمله عکس زیر که پدر با فرزند در آغوشش، در حال فرار، جلوی پله خانه افتاده‌اند که تبدیل به عکس نمادین بسیاری از تندیس‌ها و یادبودها شد کار ۳ تا عکاس ایرانی بود که خودشان را زودتر از همه به محل واقعه رسانده بودند.
عکاس‌های ایرانی چون ماسک‌‌شان مزاحم عکاسی‌شان بود حتی ماسک‌شان را برداشتند که بهتر بتوانند ردپای مدعیان امروز بازرسی از کشورمان بخاطر نگرانی موهوم از سلاح‌ هسته‌ای را ثبت کنند. بین این ۳ نفر سعید جان بزرگی بعدها به دلیل استنشاق گاز شیمیایی در بیمارستان مصطفی خمینی در سال ۸۱ شهید شد…
سنگ دل ترین همدست صدامعلی حسن المجید مسئول استفاده از بمب های شیمیایی علیه کردهای عراق و رزمندگان ایرانی در دهه هشتاد میلادی بود که به همین دلیل به لقب علی شیمیایی معروف شد. علی شیمیایی که بود؟
علی حسن المجید در سال 1941 در تکریت زاده شده، اما خود او می‌گوید که متولد سال 1944 است.او پسر عموی صدام دیکتاتور معدوم بود، پله‌های ترقی نظامی را به سرعت طی کرد. و در دوران رژیم بعثی به یکی از مهره‌های اصلی تبدیل شد. بر اساس گزارش که نشریه آلمانی اشپیگل در 26 ژوئن 2007 سرکوب خونین قیام شیعیان عراق در پی حمله ارتش بعثی به کویت در سال 1991 و شرکت در کشتار و آواره کردن شیعیان در سال 1999، دست داشتن وی در قتل آیت ‌الله محمد صادق الصدر و دو پسرش توسط سازمان امنیت عراق در فوریه1999  و کشتار صدها نفر از شیعیان معترض به این جنایت و جنایت وحشیانه کشتار هزاران کرد در حلبچه، علی شیمیایی را به سنگدل ترین و جنایتکارترین همدست صدام معدوم تبدیل کرده بود..
.علی شیمیایی را بسیاری “سنگدل ‌ترین همراه صدام” می‌نامند .او حاضر بود برای بقای رژیم دست به هر جنایتی بزند . او نخستین بار در ژوئن 2007 به عنوان مسئول حمله شیمیایی به روستای کردنشین حلبچه که به کشته شدن پنج هزار نفر انجامید، به اعدام محکوم شد. سپس دو بار دیگر به اتهام سرکوب قیام شیعیان پس از حمله ی عراق به کویت در سال 1991، و نیز به اتهام شرکت در کشتار و آواره کردن شیعیان در سال 1999، به اعدام محکوم شد. و نهایتا” در پنجم بهمن ماه 1388 (25 ژانویه 2010) اعدام شد…
برشی از کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه
بمباران شیمیایی مناطق کُردنشین ایران و عراق از وحشتناک‌ترین و در زمره غیرانسانی‌ترین جنایت‌ رژیم بعث عراقبه شمار می‌رود… در حمله شیمیایی به “سردشت” ایران بسیاری از ساکنان غیر نظامی این شهر شهید شدند و هشت هزار تن دیگر نیز در معرض گازهای سمی قرار گرفتند و مسموم شدند. شدت بمباران های شیمیایی در “حلبچه” عراق به اندازه ای بود که بیش از پنج هزار کشته و صدها تَن دیگر نیز بر اثر عواقب بیماری‌ها و نقص عضو در هنگام تولد در سال‌های پس از حمله کشته شدند. کشتار حلبچه به صورت رسمی به‌عنوان نسل‌ کشی مردم کُرد عراق شناخته شد و هنوز به‌ عنوان بزرگ‌ترین حمله شیمیایی مستقیم به یک منطقه شهرنشین در حافظه تاریخ باقی ‌مانده ‌است…
برشی از کتاب خاطرات دردناک، ناصرکاوه

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا