شهدای دفاع مقدسعملیات

سید محمدرضا دستواره

عملیات کربلای 1 | آزادسازی مهران

سید محمدرضا دستواره (۱۳۳۸ – ۱۳ تیر ۱۳۶۵) شهید ایرانی بود که در خلال جنگ ایران و عراق از اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی محسوب می‌شد و قائم‌مقامی لشکر ۲۷ محمد رسول‌الله را برعهده داشت. وی در خلال اجرای عملیات کربلای ۱ در منطقه مهران کشته شد. بلواری در تهران به نام وی نام‌گذاری شده‌ است.
سید محمدرضا دستواره از جمله شهدا و فرماندهان ارشد دوران دفاع مقدس به شمار می‌رود که با رشادت‌ها و دلیری‌هایی که از خود نشان داد در میان رزمندگان شاخص قرار گرفت، برای نمونه تا زمان شهادت ۱۱ بار مجروح شدن را به جان خرید اما  هرگز لحظه‌ای از پای ننشست که دشمن بخواهد دین و کیان کشورش را به خطر بیاندازد.
«هر وقت برای صحبت پیش حاج دستواره می‌رفتیم، از چهره‌اش می‌فهمیدیم که خسته است و شب گذشته، کامل نخوابیده است. همیشه بیرون از سنگر می‌خوابید. در عملیات والفجر ۸ در فاو، دیده‌بان‌ ما خبر داد که دشمن طی تغییر و تحولاتی قصد حمله دارد. وقتی رفتیم این جریان را به شهید دستواره بگوییم، بیرون از سنگر خوابیده بود. به یکی از همرزمانم گفتم که چرا حاجی بیرون از سنگر خوابیده، ممکن است بر اثر اصابت خمپاره‌های دشمن آسیبی به او برسد. بیدارش کردم و گفتم: حاجی چرا اینجا خوابیده‌ای؟ وقتی بیدار شد، سئوالم را با این قطعه شعر جواب داد: گرنگهدار من آن است که من می‌دانم شیشه را در بغل سنگ نگه می‌دارد.» این نقل قولی است از یکی از همرزمان محمدرضا دستواره که خود را رضایی معرفی کرده است.
محمدرضا دستواره یکی از شهدای شاخص و فرماندهان بنام جنگ تحمیلی به شمار می رود که چندین کتاب درباره زندگی و خلقیات و مبارزات وی نگاشته شده است. «چارده روایت» به قلم گل علی بابایی یکی از این آثار ارزشمند است که شرح زندگی شهید دستواره در آن آمده است. در بخش معرفی محمدرضا دستواره از زبان خودش در ابتدای کتاب آمده است: سیدمحمدرضا دستواره هستم و طبق اطلاعات شناسنامه ای ۱۳۳۸ خورشیدی در محله علی آباد تهران یا همان گود به دنیا آمدم. تا اخذ دیپلم متوسطه ادامه تحصیل دادم و بعد هم وارد مبارزات سیاسی شدم. روز چهارم آبان ۱۳۵۷خورشیدی در حال توزیع اعلامیه‌های امام به وسیله مأموران ساواک دستگیر شدم و بعد از چند ساعت بازداشت آزادم کردند.

پس از پیروزی انقلاب در دوازدهم آبان ۱۳۵۸ خورشیدی، وارد سپاه شدم و از دی همان سال به مناطق آشوب زده غرب کشور اعزام شدم که این مقطع، نقطه عطف زندگی من بود. چون که در این مأموریت من با حاج احمد متوسلیان آشنا شدم. همان طور که بارها و در همه جا گفتم: من آدمی هستم که از توی «گود» بلند شده ام. هزار دفعه گفته‌ام: از یک محیط فاسد بلند شده ام. اگر انقلاب نبود، سرنوشت من معلوم نبود چه می‌شد.
حتی وقتی که توی سپاه آمدم، باز سرنوشت من معلوم نبود، چون امکان داشت، آدمی بشوم که سپاهی گری را به عنوان یک «شغل» انتخاب کرده باشم و یک اسلحه روی دوش خود بیندازم و پست بدهم و بعد سر برج، بروم و حقوق ام را بگیرم. حالا من نمی‌خواهم از حاج احمد بت درست کنم؛ اما آدمی به اسم «حاج احمد» بر سر راه من قرار گرفت و حاج احمد وسیله‌ای شد تا من این جوری که الان هستم بشوم و نخواهم به سپاهی گری، به چشم یک «شغل» نگاه کنم.

فعالیت‌های در کردستان

دستواره در کردستان همراه فرماندهانی مانند رضا چراغی و احمد متوسلیان تمام تلاش خود را برای برقراری امنیت به کار گرفت. با آزادسازی مریوان، وی به دستور احمد متوسلیان، به عنوان مسئول تدارکات مأموریت یافت تا کالاهای ضروری مردم را تهیه کرده و در اختیار شهروندان کُرد قرار دهد. دستواره مدتی نیز فرماندهی «پاسگاه شهدا»، در محور مریوان را به عهده داشت.

زمانی که متوسلیان مأموریت یافت تیپ محمدرسول الله را تشکیل دهد، دستواره راهی جنوب کشور شد و در آنجا به علت مهارت در جذب نیرو، «مأمور تشکیل واحد پرسنلی تیپ» شد.

شهید «سید محمدرضا دستواره» درکنار حاج احمد متوسلیان

در بخش دیگری از کتاب درباره ارتباط با احمد متوسلیان از زبان شهید دستواره آمده است: حاج احمد استاد من است. او مرا بار آورده! «مَن عَلَّمَنی حَرفاً فَقَد صَیَرَنی عَبدَاً!» حاج احمد حرف به من آموخته، همه چیز را او به من آموخت. این حرف شعار هم نیست. والله، حرف قلب من این است، ولو این که پایبندی به این مطلب، به اخراج من از سپاه منجر بشود. من که سپاه را به خاطر شغل انتخاب نکردم تا اگر مرا بیکار کردند یا اخراجم کردند، از این بابت ناراحت بشوم. نه!
به خدا قسم آن قدر عادت به نان و ماست خوردن و هفت ریال گوشت خریدن و هفت نفر خوردن داریم، که حساب ندارد! اگر حقوق ما را هم قطع کنند، برای ما مسأله ای نیست. مرگ بر آن کسی که بخواهد از خودش تعریف کند! ولی زمانی که با حاج احمد در مریوان بودیم، حتی حقوق ما را هم قطع کردند تا به تهران برگردیم و دیگر در مریوان نمانیم.

مسوولیت های اجرایی و مبارزاتی شهید دستواره

محمدرضا دستواره نیز همزمان با اوج‌گیری انقلاب اسلامی، همراه با سیل خروشان ملت ایران در تظاهرات و فعالیت‌های مردمی شرکت فعال داشت و در این زمینه چند بار توسط عوامل رژیم پهلوی دستگیر شد. ۱۳۵۷ خورشیدی زمانی که در سال آخر دبیرستان درس می‌خواند نه تنها خود فعالانه در تظاهرات و اعتراضات عمومی علیه طاغوت شرکت می‌کرد، بلکه دوستان همکلاسی و برادران کوچکترش را نیز به این امر تشویق می‌کرد. در جریان حضور در یکی از راهپیمایی‌ها یکی از برادرانش به او گفته بود: «شاه توپ و تانک دارد و پیروزی بر او مشکل است.» اما محمدرضا دستواره در جواب او یادآور شده بود: «ما خدا را داریم.»
شهید محمدرضا دستواره (نشسته) درکنار شهید ابراهیم همت (ایستاده)
 دستواره پس از شرکت در نبردهای پرحماسه «رمضان» و «مسلم‌بن‌عقیل» به «فرماندهی تیپ سوم ابوذر»  منصوب شد و تا زمان عملیات «خیبر» در همین مسوولیت به خدمت مشغول بود.
خواهران و برادران تنی و دینی برایم طلب حلالیت نما. پدرزن و مادرزن مهربانم نیز مرا حلال کنید. از مال دنیا چیزی ندارم ولی هر چه همت از آن همسرم و قیومیت زندگیم با او. همسرم خودت میدانی فقط ۱۵۰۰۰ تومان خرد خرد برایم رد مظلمه بده.
از همه التماس دعا
خدایا خدایا تا انقلاب مهدی خمینی را نگهدار
منبع:
۱.سعید ابوطالب (۱۳۹۴)،  هی یو!، سوره مهر، ص.  ۷۹،
۲.  گلعلی بابایی، «چارده روایت»؛  چاپ چهارم، سوره مهر، ص۸۰۸
۳.همان
۴.سید حسن شکری؛ دستواره سخن می گوید، انتشارات روایت ۲۷ بعثت
۵. «خاطراتی از شهید سید محمدرضا دستواره».انتشارات شهید آوینی.
بمناسبت سالگرد شهید رضا دستواره قائم مقام لشگر ۲۷ محمد(ص) رسول الله تهران

ادب مثال‌زدنی شهید رضا دستواره در برخورد با پدر

“یک روز رضا به من گفت: بابا من راضی نیستم دیگر این کارها (بارکشی) را انجام دهی، این کارها دیگر برای شما سنگین است. گفتم: تو درست می‌گویی، اما من به کار عادت کرده‌ام و قدرت این کار را هم دارم. او گفت: من راضی نیستم، در ضمن حالا که شاغل شده‌ام، این حقوق مرا بگیر و خرج کن، این شغل شما برای من گران تمام می‌شود. گفتم: بابا تو که می‌خواهی حقوقت را به من بدهی، تو فردا می‌خواهی به امید خدا ازدواج کنی و برای زندگیت باید خرج کنی، من هم که چیزی ندارم تا برای تو پس‌انداز کنم. در جواب گفت: بابا تو هنوز خدا را نشناخته‌ای، به اندازه‌ای که خداوند ضامن روزی ما است، من اگر بخواهم ازدواج کنم، خدا را دارم، خدا به من کمک می‌کند. این حرف ایشان خیلی روی من اثر گذاشت.”

آیا شهید دستواره از محل دفنش خبر داشت؟

“یک روز محمدرضا از اندیمشک آمد، به من گفت: مادر می‌خواهم شما را ببرم معراج شهدا، حسین شهید شده و می‌خواهم او را ببینی. با هم رفتیم. او روی حسین را کنار زد. من صورت حسین را بوسیدم و صورتم را به صورتش چسباندم. محمدرضا هم وضو گرفت و برای حسین قرآن خواند و با دست خودش او را به خاک سپرد. کنار قبری که حسین را دفن کردند، یک قبر خالی بود، دستش را روی آن گذاشت و گفت: چند روز دیگر شهیدش می‌آید. ما فکر کردیم چون عملیات است و شهید می‌آورند، منظورش این است که بالأخره تا چند روز دیگر شهیدی هم آنجا دفن می‌شود. چند روز بعد دیدیم شهید آن قبر را آوردند. خودش بود، همان‌جا او را به خاک سپردیم. در مراسم عزاداری برادرش، از همه‌ دوستان و آشنایان حلالیت می‌طلبید و هنگام رفتن به من گفت: مادر مرا حلال می‌کنی؟ گفتم: تو به من بدی نکرده‌ای که بخواهم حلالت کنم. گفت: نه؛ مادر این‌طوری نمی‌شود، بگو از صمیم قلب حلالت می‌کنم. من هم گفتم: حلال حلال…”
کلام شهید: شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی‌دارد.
“آنچه که برای ما مطرح است؛ انجام خدمتی خالصانه، زیاد، پرکار و فعال در راه رضای خدا و در راه رساندن پیام شهیدان به گوش جهانیان است.
ما برای مقابله با ابرقدرت‌ها، هیچ نیازی به ناوگان نداریم، هیچ نیازی به هواپیما نداریم و… وسیله و سلاح اصلی که امروز باید در دست ما باشد، پایداری، استقامت و صبر دراز مدت است. اگر لحظه‌ای درنگ کنیم، اگر لحظه‌ای ابهام و تردید و شک در این رابطه به خودمان راه بدهیم، قطعاً دچار تزلزل خواهیم شد و به قول شهید بزرگوارمان سردار رشید اسلام حاج همت از خوارج نهروان بدتر خواهیم بود، اگر لحظه‌ای درنگ، سستی و ابهام در رابطه با این انقلاب و در رابطه با این جنگ به خودمان راه بدهیم. بایستی محکم، همانطور که تا به حال ثابت کردیم و همانطور که تا به حال توی دهان این مزدوران کثیف یاوه‌سرایان شرق و غرب زدیم، باید از این به بعد هم بزنیم و به یاری خداوند، این استقامت ما، نتیجه‌اش حکومت الله بر زمین خواهد بود.
و دیگر اینکه مسئله‌ شهادت، آنقدر مسئله‌ای باعظمت و بزرگ است که هر کسی نمی‌تواند درباره‌ مفهوم آن صحبت کند. شهادت مزد و اجر انسانی است که در راه خدا قدم برمی‌دارد. مسلماً چنین فردی صرفاً لقای خداوند را طلب می‌کند و خداوند هم با شهادت یک رزمنده و مجاهد فی سبیل الله، او را به لقای خودش می‌رساند. شهادت، یعنی رسیدن به لقاءالله. هر کس در راه خدا قدم بردارد، اجری جز شهادت نصیبش نخواهد شد. وظیفه و تکلیف الهی ما جهاد است. جهاد در راه حفظ و نگهبانی از اسلام. این رسالتی است که انقلاب بر دوش ما نهاده و ما هم تا آخرین قطره‌ خون‌مان، در راه انجام این رسالت تلاش می‌کنیم.
نگاهی به عملیات کربلای یک و آزادسازی مهران هنوز جمله تاریخی صدام از بلندگوی رادیو بغداد شنیده می‌شد که مهران مهریه فاو است و گوینده رادیو ایران می‌گفت: پس ماهواره‌های جاسوسی کجا هستند تا سوختن تجهیزات عراق را در شهر مهران ببینند. در سال ۱۳۶۵ گزارش‌ها نشان می‌داد که عراق بنا دارد تا به مهران حمله کند و همین طور هم شد. تلاش عراق برای تحت‌الشعاع قرار دادن پیروزی بزرگ ایران در عملیات والفجر ۸ (فاو)، اشغال مهران را در پی داشت. مهران از دست رفته بود، اما مدافعان همچنان برای توقف پیشروی عراق در ارتفاعات اطراف مهران می‌جنگیدند.
اگر عراقی‌ها تمام ارتفاعات منطقه را نمی‌گرفتند، موقعیتشان در مهران آسیب پذیر بود و پس گرفتن مهران قدری آسان‌تر می‌شد. در دیگر سو هم عراقی‌ها جشن گرفته بودند و این طور توی بوق و کرنا می‌کردند که نیرو‌های طلایی صدام در عملیات” خون خواهی” قهرمانان مهران را فتح کردند. عراق پس از اشغال منطقه، با تثبیت موقعیت خود به تحکیم و گسترش موانع و مواضع دفاعی مانند احداث خاکریز‌ها و کانال‌های ضد خودرو، ضدنفر، میدان‌های مین، سیم‌های خاردار، مواضع کمین، سنگر‌ها و … در منطقه اشغالی پرداخته بود و برای دست‌یابی به پدافندی کارآمد، ضمن مسلح کردن زمین، اقداماتی کرد که نتیجه‌ی آن، تخریب گسترده ساختمان‌های مسکونی و تجاری شهر بود. فاو را تخلیه کنید تا مهران را بدهیمسرباز عراقی در یکی از مصاحبه‌های خودش می‌گوید: هدف اصلی ما از اشغال مهران ایجاد روحیه در افراد و آماده کردن آن‌ها برای آزادی فاو بود.
رادیو با چنان آب و تابی خبر فتح مهران را پخش کرد که گویا تهران را فتح کرده‌ایم. صدام اعلام کرد: مهران مهریه فاو است و تا زمانی که ایران در فاو است ما هم محکم و استوار در مهران خواهیم ماند. حتی می‌گفتند که ایران از عقب نشینی ارتش عراق به مرز‌های بین‌المللی سوءاستفاده کرده و این سزایش است. عقب نشینی ایران در فاو در مقابل عقب نشینی عراق از مهران خواهد بود در غیر این صورت مهران را در اشغال خود نگه می‌داریم.
در عراق سه روز تعطیل عمومی اعلام کردند و مردم جشن گرفتند. چند کشور عربی هم می‌گفتند ایران فاو را پس بدهد، مهران را پس بگیرد. صدام هم می‌گفت: ما نمی‌خواهیم ارتش عراق تنها از مرز‌های عراق دفاع کند، بلکه می‌خواهیم ارتش عراق سپر امت عرب و شمشیر از نیام برکشیده علیه دشمنان باشد. تصرف مهران دستاویزی مناسبی برای عراق بود تا از فشار روانی و حیثیتی وارد شده بر مردم و ارتش خود بکاهد. حفظ منطقه اشغال شده برای دشمن آنقدر مهم بود که ۲۰ گردان از یگان‌های با تجربه خود را مأمور دفاع از منطقه اشغالی و ۲۲ گردان مجهز و آماده دیگر را برای احتیاط در حوالی بدره و زرباطیه مستقر کرد.
 کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس ناصر کاوه
فرماندهی منطقه بر عهده لشکر ۱۷ زرهی ارتش عراق بود و یگان‌های مستقر در منطقه، مأموریت خود را تحت امر این لشکر اجرا می‌کردند. این یگان‌ها، در شرق مهران و از جنوب تا شمال گسترش یافته بودند. عراق اعلام کرد در حال بازسازی نیروهایش برای حمله دیگری است و بچه‌های اطلاعات گزارش دادند عراق می‌خواهد به قصرشیرین حمله کند. اوضاع پیچیده‌ای بود. فرماندهان مردد میان فاو و مهران!
فرماندهان مانده بودند فکر فاو باشند یا مهران. جلسه‌های پی در پی و بحث‌های مختلفی انجام شد. محسن رضایی می‌گفت: هدف دشمن زمین گیر کردن توان تهاجمی ماست تا از عملیات سرنوشت ساز ما جلوگیری کند. با این حمله‌ها هم زمان می‌گیرد هم موازنه سیاسی را در مقابل پیروزی‌های ما برقرار می‌کند. چیزی که مورد توافق مشترک بین ابرقدرت‌هاست این است که ایران نباید بر عراق پیروز شود و عراق نباید بر ایران پیروز شود… شهیدصیاد شیرازی پیشنهاد می‌کند سپاه را در دفاع شریک کنیم. دست کم سپاه در آن منطقه‌ای که قصد حمله دارد خودش دفاع را بر عهده بگیرد. عزیز جعفری هم در این گفتگو‌ها بر این نظر که: عراق فهمیده ما فقط سالی یک بار حمله گسترده داریم.
می‌خواهد تمرکز و سازماندهی ما را بر هم بزند. ما سه راه بیشتر نداریم ادامه حملات در فاو، عملیات محدود برای باز پس گرفتن مناطق اشغال شده و افزایش نیرو در مناطقی که دشمن می‌خواهد به آن‌ها حمله کند.
آقای شمخانی از دیگر فرماندهان هم بر این نظر بود که: عنصر منتظر در جنگ همیشه بازنده است، چون میدان و شرایط جنگ را طرف مقابل انتخاب کرده و به وی تحمیل می‌کند. این وضعیت، فرماندهان سپاه را برای باز پس‌گیری سریع مهران مصمم‌تر کرد؛ به ویژه که امام خمینی، بر ضرورت این آزاد سازی تاکید داشت. در حالی که یگان‌های اصلی سپاه، برای نبردی بزرگ در منطقه عمومی شلمچه آماده می‌شدند؛ تاکید امام ، فرایند طراحی عملیات آزادی مهران را تسریع کرد و قرارگاه نجف سپاه، مأمور طراحی و اجرای عملیات آزاد سازی مهران شد.
 کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس ناصر کاوه
بر اساس طرح مانور نهایی، عملیات در سه مرحله انجام می‌شد: مرحله اول: تأمین تپه‌های قلاویزان ایران تا روستای سیدحسن. مرحله دوم: تأمین جبال حمرین تا شیار میگ سوخته و تأمین روستا‌های بهین بهروزان و هرمزآباد و مرحله سوم: فتح خاکریز والفجر ۳ که از روستای فرخ آباد تا دامنه پایکوهی شمال قله ۲۲۳ قلاویزان امتداد داشت. در طرح نهایی، قرارگاه نجف نیروی زمینی سپاه، مأموریت و رزم قرارگاه را در سه مرحله به شرح زیر، تعیین کرد: مرحله اول لشکر ۱۷ علی بن ابی طالب با ۴ گردان از تپه ۲۶۵ تا تپه ۲۰۷ قلاویزان. لشکر ۲۵ کربلا با ۵ گردان از راست لشکر ۱۷ در تپه ۲۰۷ تا دامنه‌های شمالی قلاویزان. لشکر ۴۱ ثارالله با ۴ گردان از راست لشکر ۲۵ در شیب‌های شمالی تا شیار آبشور.
لشکر ۲۷ محمد رسول الله با ۷ گردان از راست لشکر ۴۱ در شیار آبشور تا حاشیه دهلران- مهران. لشکر ۱۰ سیدالشهدا با ۶ گردان از جاده دهلران- مهران تا ساحل مسیر گاوی. مرحله دوم و سوم هم یگان‌هایی که در مرحله اول، به منزله احتیاط قرارگاه به شمار می‌آمدند. با حفظ آمادگی، باید در مرحله دوم و سوم نبرد، به اجرای مأموریت می‌پرداختند. این یگان‌ها عبارت بودند از لشکر ۵ نصر با ۴ گردان، تیپ امام حسن با ۵ گردان و تیپ ۲۱ امام رضا با ۴ گردان. عملیات کربلای ۱ در ساعت ۲۳:۳۰ روز ۹ تیر ۱۳۶۵ با رمز یا اباالفضل العباس ادرکنی آغاز و عراقی‌ها از ضربه غافلگیر کننده بچه‌های لشکر ۱۷ در قلب دفاعی شأن گیج شدند. عملیات کاملاً موفق جلو می‌رفت و در بعضی محور‌ها جنگ سخت‌تر شده بود.
روز دوم عملیات، مهران آزاد شد و در نهایت روز ۱۹ تیر با موفقیت به پایان رسید. عملیات کربلای یک در دو محور اصلی و فرعی اجرا شد. محور اصلی عملیات در امتداد جاده دهلران- مهران و در حد فاصل قلاویزان تا رودخانه گاوی با ۳۴ گردان پیاده، ۹ گردان ادوات و ۲ گردان زرهی اجرا شد. محور فرعی عملیات در امتداد جاده ایلام- مهران و در حد فاصل باغ کشاورزی تا رودخانه گاوی با یگان‌هایی از تیپ ۴ اجرا و سپس از روز دوم عملیات، یگان‌های محور فرعی به عنوان پشتیبانی محور اصلی، اقدام به تک کردند. بر اساس طرح، قرار بود عملیات در سه مرحله اجرا شود؛ اما با دست‌یابی به موفقیت سریع در هر سه مرحله، عملیات به پنج مرحله افزایش یافت و با دستاوردی بیش از آنچه در طراحی عملیات پیش بینی شده بود، موفقیتی دیگر در تاریخ جنگ تحمیلی رقم خورد.
آزادی مهران خستگی را از تن رزمنده‌ها بیرون برد. ایرانی‌ها تمام برنامه‌های فرماندهی عراق را از بین بردند.
فرمانده عراقی می‌گفت: ما آمدیم خودمان را پیدا کنیم، دیدیم ایرانی‌ها جای ما را در مهران گرفته‌اند. پرچم ایران در حالی بر فراز مهران افراشته شد که هنوز جمله تاریخی صدام از بلندگوی رادیو بغداد شنیده می‌شد که مهران مهریه فاو است و گوینده رادیو ایران می‌گفت: پس ماهواره‌های جاسوسی ابرقدرت‌ها کجا هستند تا سوختن تجهیزات عراق را در شهر مهران ببینند؟!
سالروز آزادسازی مهران با رمز یا ابوالفضل‌ العباس (ع)
کتاب کشکول خاطرات دفاع مقدس ناصر کاوه

به قول شهید آوینی: اگر در جستجوی امام زمان هستی او را در میان سربازانش بجوی از نشانه‌های خاص آنان این‌ است که همچون نور، دیگران را ظاهر می‌کنند خود را نمی‌بینند…
تیرماه ، ۱۳۶۵

عملیات کربلای ۱ عملیات تهاجمی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، علیه نیروهای ارتش عراق در خلال جنگ ایران و عراق بود، که در تیر ماه ۱۳۶۵ به‌مدت ۱۰ روز به‌صورت گسترده در منطقه مهران، استان ایلام انجام شد. این عملیات با پیروزی نیروهای ایرانی و بازپس‌گیری شهر مهران به پایان رسید.

ارتفاعات قلاویزان عملیات کربلای یک

حالا که رسم شده وزرا و… میزان دارایی خودرا به قوه قضائیه اعلام کنند، بد نیست محققین زحمت کش، میزان دارایی خانواده دستواره را شناسایی و با شفاف سازی، سریع به ملت ایران اعلام کنند.
این خانواده کاخی حداکثر ۱۰۰ متری، در یکی از کوچه پس کوچه های علی آباد (جنوبی ترین نقطه تهران) داشتند. این خانه کوچک، ۶ مرد و ۳ زن داشت.
سید حسین دستواره، تیر ماه سال ۶۵ در مهران شهید شد.
سید محمدرضا دستواره، قائم مقام لشگر محمد رسول الله (ص) تیر ماه سال ۶۵ در مهران به شهادت رسید.
سیدمحمد دستواره، دی ماه سال ۶۵ در شلمچه شهید شد.
اصغر الله قلی زاده (داماد خانواده) در جنگ به شهادت رسید.
مرحوم حاج سیدنقی دستواره پدر خانواده، سال ۸۵ فوت کرد.
خانم مرحومه سیده قدسیه میراسماعیلی، مادر خانواده، سال ۸۴ فوت کرد.
خانم دستواره، همسر شهید الله قلی زاده، دختر خانواده. خانم الله قلی زاده، دختر شهید الله قلی زاده، نوه خانواده. حاج آقا دستواره قبل از فوت، درخواست کرد تا خانه شان به عنوان کتابخانه، در خدمت اهالی محل قرار گیرد.
شهید رضا دستواره: “من که در این عمر خود نتوانستم بهره ای از این اقیانوس الهی یعنی جهاد فی سبیل الله ببرم ولی همواره سعی داشتم  با چاکریِ مجاهدان  مخلص، خود را خاک پای آنها سازم”
 یاد و خاطره جانشین فرمانده لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص)
سردار شهید حاج سید رضا دستواره، اخوی شهیدان سید محمد و سید حسین دستواره گرامی باد
شهادت : ۱۳ تیر ۱۳۶۵ 
عملیات کربلای یک
مستند | قلاویزان
مستند کوتاه “ساعت ده شب”روایتی متفاوت از آزادسازی مهران
مستند “ساعت ده شب” به روایت خواهر یک رزمنده مفقود در عملیات کربلای یک می پردازد.
این مستند حاصل یک ماه پژوهش خادمین شهدا، بررسی ناب ترین تصاویر آرشیوی و بیش از 3000 کیلومتر سفر در مناطق جنگی می باشد.
تصویربردار: علی زرین
تدوینگر: محمد جواهریان با روایتگری حاج حسین یکتا
️مهران آزاد شده بود؛ اما همه میدانستند که این پایان راه نیست…
“سالروز آزادسازی مهران”

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا