اهل بیت (ع)

به استقبال پیاد‌ه‌ روی اربعین حسینی

چرا پیاده روی اربعین ضروری است؟

آثار پیاده روی اربعین با استناد به قرآن کریم:

✅ زیارت حضرت سید الشهداء (ع) آن‌هم با پای پیاده، پاداش زیادی دارد.
🔹پدیده شگفت انگیز «پیاده‌روی اربعین» به شکل گسترده و تشکیلاتی کنونی، آثار فروانی در ابعاد مختلف دارد که به چند مورد می‌پردازیم:
1️⃣قدرت نمایی جهانی شیعه:
این حرکتِ دشمن‌شکن، از مصادیق توصیه‌های قرآنی است که به قدرت‌نمایی در مقابل دشمن تأکید می‌نماید: وَ لْيَجِدُوا فيكُمْ غِلْظَةً (توبه/123).
2️⃣موجب خشم و وحشت دشمن:
قرآن کریم، توصیه می‌نماید که مسلمین باید به مسیری گام نهند که موجب خشم و وحشت دشمن می‌شود: ِ وَ لا يَطَؤُنَ مَوْطِئاً يَغيظُ الْكُفَّار (توبه/120).لذا پیاده‌روی اربعین، از مصادیق این آیه شریفه است. به همین خاطر، دشمنان با شیوه‌های گوناگون، در تلاش‌اند که آن را کم‌رنگ کنند.
3️⃣تجلی ایثار و فداکاری:
شیعیان عراقی و …، پس‌انداز و دارایی‌های خود را در اختیار زوار قرار می‌دهند گرچه خود به آن نیاز داشته باشند: وَ يُؤْثِرُونَ عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ كانَ بِهِمْ خَصاصَة (حشر/9).
4️⃣تحقق اتحاد جهانی شیعه:
در جاده 80 کیلومتری، شیعیان و سایر مسلمانان در کنار هم صحنه زیبایی از وحدت و انسجام جهانی را به وجود ‌آورده به ندای آیه 103 آل‌عمران لبیک می‌گویند: وَ اعْتَصِمُوا بِحَبْلِ اللَّهِ جَميعاً وَ لا تَفَرَّقُوا.
5️⃣عملی شدن بسیاری از آموزه‌های اسلامی
نظیر میهمان‌نوازی، مدارا، صبر، ازخودگذشتگی و… که در این سفر عملاً خود را نشان می‌دهد.
6️⃣ زمینه سازی ظهور:
تحمل سختی های این سفر زیارتی(گرما و…) نمونه ای ازتمرین و آمادگی برای سربازی در رکاب حضرت ولی عصر(عج) به شمار می رود. چرا که این پیاده روی جنگ ترکیبی علیه دشمن به شمار می رود.

⚫️اموالتان را بفروشید و بروید کربلا
امام صادق (ع) فرمودند: اگر مردم به خير و بركتى كه در زيارت حسین بن علی (ع) است، آگاهی داشتند، جهت نایل‌ شدن به این زیارت، قطعاً با شمشير می جنگیدند و اموال خود را فروخته و به زيارت آن جناب می رفتند. پس مبادا در رفتنِ به زيارت آن جناب بی ‏رغبت باشيد، زیرا خيرى كه در زيارت آن حضرت است بيشتر از آن است كه بتوان به شمار آورد.📚کامل الزیارات، ص۸۷
پیرمرد عراقی تعریف می‌کرد:
در جریانانتفاضه شیعیان عراق در سال1991 میلادی، عده‌ای از ماها را در کربلا دستگیر کردند و به بیابانی بردند و بر روی تپه‌ای از ریگ پیاده کردند. کامل حسین، داماد صدام و مأمور حمله به حرم امام حسین (ع) در آنجا بود، همه را روی ریگ‌ها نشاندند. کامل حسین جلو آمد ویک تفنگ از دست سربازی گرفت و در جلوی ما ایستاد و گفت: شماها طرفدار امام حسین (ع) هستید یا طرفدار صدام حسین؟… کسی جواب نداد!… بار دوم گفت: هر کس طرفدار امام حسین است بلند شود و هر کس طرفدار صدام حسین است بنشیند… کسی بلند نشد! ناگاه یک جوان ۱۶ ساله بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم. کامل حسین گفت: برو آنجا بایست. او رفت در مقابل همه ایستاد. بار دیگر کامل حسین گفت: هر کس طرفدار امام حسین است بلند شود. کسی جرأت نکرد بلند شود. کامل حسین سلاح را به طرف آن جوان شانزده ساله گرفت و او را به شهادت رساند. بار دیگر رو کرد به ما و گفت: طرفدار امام حسین هستی یا طرفدار صدام حسین!؟ جوانی دیگر بلند شد و گفت: من طرفدار امام حسین (ع) هستم.  کامل حسین او را نیز به شهادت رساند. و بعد از آن هر چه گفت: کدام یک از شماها طرفدار امام حسین (ع) هستید؟ کسی جواب نداد. لذا ما را به شهر آوردند و آزاد کردند. شب در خواب امام حسین (ع) را دیدم, که کنار ضریح مطهر ایستاده و جنازه آن جوان شانزده ساله را آوردند. حضرت فرمودند: کنار شهداء دفنش کنید. او را دفن کردند و سپس جنازه شهید دومی را آوردند، حضرت فرمود: او را در ضریح دفن کنید. برای من این سؤال پیش آمد که چرا امام میان این دو شهید تفاوت قائل شدند! لذا از آن حضرت علتش را پرسیدم!؟… حضرت فرمودند: جوان اولی نمی‌دانست سرنوشتش چه می‌شود. ولی در عین حال بلند شد و طرفداریش را از ما اعلام کرد، لذا جزء شهداء دفن شد. ولی جوان دومی با اینکه دید آن یکی به شهادت رسیده ولی باز هم بلند شد و طرفداریش از ما را اعلام کرد، گفتم: در ضریح دفنش نمایند.
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
《صَلَّی اللهُ عَلَیْکَ یا اَباعَبدالله》
  
شیر سامرا:
سفر زیارتی اربعین را هیچ وقت ترک نکنید..
شهید مدافع حرم مهدی نوروزی
 همسرش در مورد توصیه‌های شهید نسبت به شرکت در  پیاده روی اربعین می‌گوید: آقامهدی همیشه به بنده می‌گفت که سفر زیارتی امام حسین(ع) را هیچ وقت و تحت هیچ شرایطی ترک نکن!  حتی اگر شده سالی یک مرتبه آن هم در موقع اربعین شهادت امام حسین (ع) خود را به کربلا برسان. حتی اگر شده فرش خانه‌ات را بفروش و مقدمات سفر کربلا را مهیا کن و این سفر را ترک نکن و این شاخص‌ترین سخنی بود که آقا مهدی درباره سفر اربعین به بنده می‌گفت.
شهید مهدی نوروزی
هر زائر اربعین نایب یک شهید

روضه امام سجاد
یکی ازاصحاب خاصه حضرت سجاد(ع) درمدینه مجلسی روضه ای را فراهم می بیند و امام چهارم (ع) را دعوت می کند، روضه خوان ابیاتی می خواند وهمه شروع به گریه و زاری می کردند. درآخر مجلس روضه دیده اند امام چهارم نعلین ها(کفش)های شرکت کنندگان را با تحت حنک خود تمیز میکند و در پیش پای آنها جفت می فرمایند و در حق شان دعا می کنند.
📚البکاء لِلحسیـن ص۳۷۴
 در روایات ما آمده است که زمانی که امام زمان (عج) ظهور می کنند خود را با نام جد بزرگوار خود یعنی امام حسین (ع) معرفی می کنند، یعنی در آخر الزمان بایستی تمام مردم دنیا با امام حسین آشنایی داشته باشند، و این امر زمینه ساز و مقدمه ساز آشنایی مردم دنیا با امام زمان (عج ) می شود ، این دوره که زمان پیاده روی اربعین است، بهترین زمان تبلیغ و شناساندن شیعه و امام حسین (ع ) به مردم دنیاست. از فرصت استفاده کنیم و در همه ی شبکه های اجتماعی پخش کنیم.
اربعین زمینه‌ساز ظهور امام عصر (عج)
“چرا امام زمان(عج) خودش را به اباعبدالله الحسین (ع) معرفی می‌کند؟ چرا بیرق‌ های اصحاب حضرت باید پرچم ‌های سیاه عزاداری اباعبدالله (ع) باشد؟ چرا باید شعارشان یا لثارات الحسین (ع)» باشد؟ آیا سینه ‌زنان و عزاداران اباعبدالله (ع) یاران امام زمان (عج) هستند؟ آیا آخرین قیام و قیام موعود، قیام عزاداران اباعبدالله (ع) است؟
بر اساس پژوهش های صورت گرفته در متن روایات اهل بیت علیهم السلام، در 308 مورد در معرفی حضرت مهدی (عج)، از امام حسین (ع) نام برده شده است.حجم کثیری از روایاتی که از کلام امام حسین (ع) یا از کلام حضرت مهدی (عج) هستند نیز، حاوی تبیین رابطه ای بی بدیل میان این دو امام شیعه است. امام زمان (عج) در فرازی از زیارت ناحیه مقدسه خطاب به امام حسین (ع) و واقعه عاشورا می فرمایند:
“اگر روزگار مرا به تاخیر انداخت و مقدرات، از یاری و نصرت تو در روز عاشورا باز داشت، هر آینه من صبح و شام بر تو ندبه می کنم و به جای قطرات اشک، بر تو خون می گریم”.
در روایتی از امام باقر (ع) نقل است که فردی به نام حارث اعور به امام حسین (ع) عرض می کند منظور از آیه شریفه وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا، (سوگند به خورشید و گسترش نور آن)، چیست؟ِِ
امام حسین (ع) در پاسخ حارث می فرمایند:
مراد از خورشید، رسول الله صلی الله علیه و آله است. حارث در سوال دیگری می پرسد منظور از آیه شریفه والقمر اذا تلیها، (سوگند به ماه چون پس از آن آید)، چیست؟ امام (ع) می فرماید: منظور از ماه، امیر المومنین علی بن ابی طالب علیه السلام است که بعد از پیامبر (ص) می باشد. حارث می پرسد آیه شریفه والنهار اذا جلیها، (و سوگند به روز و چون آن را روشن سازد)، به چه معناست؟
امام حسین (ع) به حارث می فرماید: مقصود از روز، قائم آل محمد (عج) که زمین را مملو از عدل و داد خواهد کرد.شیخ علی یزدی حائری از محدثان بزرگ شیعه در نقل روایتی پیرامون نشانه های ظهور می گوید، در هنگام ظهور حضرت مهدی (عج) در مکه میان رکن و مقام می ایستد و برای معرفی خود به مردم جهان از پنج جمله کلیدی استفاده می کند:1. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الاِمام القائِم.2. اَلا يا اَهلَ العالَم اَنَا الصَّمصامُ المُنتَقِم.3. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين قَتَلُوهُ عَطشاناً.4. الا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين طَرَحُوهُ عُرياناً.5. اَلا يا اَهلَ العالَم اِنَّ جَدِي الحُسَين سَحَقُوهُ عُدواناً. (الزام الناصب ، ج 2 ، ص 282)

از خاک خونین جبهه
 تا تربت پاک کربلا در یادداشت ‌های باقی‌مانده از یکی از شهیدان گردان حنظله آمده است: امروز روز پنجم است که در محاصره هستیم. آب را جیره‌ بندی کرده‌ایم. نان را جیره ‌بندی کرده‌ایم. عطش همه را هلاک کرده، همه را جز شهدا که حالا کنار هم در انتهای کانال خوابیده‌اند. دیگر شهدا تشنه نیستند. فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه (س).
نوشته بود اگر من شهید شدم و هنوز راه کربلا باز نشده بود، هر جائی که به زمین افتادم جنازه مرا به سوی آقا بچرخانید و به آقا بفرمائید من تا اینجا توانستم بیام، بقیه راه را شما بیائید و ازما قبول بفرمائید… همیشه بهم می گفت: بی من اگر به کربلا رفتید از تربت پاک امام حسین(ع) و شهدای کربلا مشتی خاکش را  به همراه بیاورید و بر گورم بپاشید  شاید به حرمت این خاک خدا مرا بیامرزد.
سراپا اگر زرد و پژمرده‌ایم ولی دل به پاییز نسپرده‌ایمچو گلدان خالی لب پنجره  پر از خاطرات ترک‌ خورده‌ایم اگر داغ دل بود، ما دیده‌ایماگر خون دل بود، ما خورده‌ایمئاگر دل دلیل است، آورده‌ایم اگر داغ شرط است، ما برده‌ایم اگر دشنۀ دشمنان، گردنیم  اگر خنجر دوستان، گُرده‌ایم گواهی بخواهید، اینک گواه همین زخم‌هایی که نشمرده‌ایم دلی سر بلند و سری سر به زیر از این دست عمری به سر برده‌ایم شب عملیات روی پیراهنش نوشته بود ما که رفتیم با دلی سوخته و‌ چشم داغدار و کربلا ‌ندیده و اما تو ای برادر، اگر مسافر کربلا اگر شدی جای من به مولا سلامی برسان.
کتاب جاده ای به سوی ظهور
ناصرکاوه

 ابوریاض یکی از افسرای عراقی می‌گوید: توی جبهه جنوب مشغول نبرد با ایران بودیم که دژبانی من رو خواست و خبر کشته شدن پسرم رو بهم داد… خیلی ناراحت شدم، رفتم سردخانه، کارت و پلاکش رو تحویل گرفتم. اونا رو چک کردم، دیدم درسته… رفتم جسدش رو ببینم کفن رو کنار زدم، با تعجب توأم با خوشحالی گفتم:اشتباه شده، اشتباه شده،این فرزند من نیست!. افسر ارشدی که مأمور تحویل جسد بود گفت: این چه حرفیه میزنی؟ کارت و پلاک رو قبلا چک کردیم و صحت اونها بررسی شده, هر چی گفتم باور نکردند.کم کم نگران شدم با مقاومتم مشکلی برام پیش بیاد. من رو مجبور کردند که جسد را به بغداد انتقال بدم و دفنش کنم. به ناچار جسد رو برداشتم و به سمت بغداد حرکت کردم تا توی قبرستان شهرمون به خاک بسپارم.اما وقتی به کربلا رسیدم، تصمیم گرفتم زحمت ادامه راه رو به خودم ندهم و اون جوون رو توی کربلا دفن کنم… چهره آرام و زیبای آن جوان که نمی‌دانستم کدام خانواده انتظار او را می‌کشید، دلم را آتش زد. خونین و پر از زخم، اما آرام و با شکوه آرمیده بود. او را در کربلا دفن کردم، فاتحه‌ای برایش خواندم و رفتم…
سالها از آن قضیه گذشت. بعد از جنگ فهمیدم پسرم زنده است! اسیر شده بود و بعد از مدتی با اُسرا آزاد شد، به محض بازگشتش، ازش پرسیدم: چرا کارت و پلاکت رو به دیگری سپردی؟
 پسرم گفت: من رو یه جوون بسیجی ایرانی اسیر کرد. با اصرار ازم خواست که کارت و پلاکم رو بهش بدم حتی حاضر شد بهم پول هم بده. وقتی بهش دادم، اصرار کرد که راضی باشم. بهش گفتم در صورتی راضی‌ام که بگی برای چی میخوای…اون بسیجی گفت: من دو یا سه ساعت دیگه شهید می‌شم. قراره توی کربلا در جوار مولا و اربابم حضرت اباعبدالله الحسین (ع) دفن بشم، می‌خوام با این کار مطمئن بشم که تا روز قیامت توی حریم بزرگترین عشقم خواهم آرمید
 شهید آرزو می‌کند کنار اربابش حسین(ع)  دفن بشه، اونوقت جاده آرزوهای ما ختم می‌شه به پول، ماشین، خونه، معشوقه زمینی، گناه و خدایا! ما رو ببخش که مثل شهداء بین آرزوهامون، جایی برای تو باز نکردیم…
کتاب شهدا و اهل بیت ناصرکاوه
منبع: کتاب حکایت فرزندان فاطمه۱، ص۵۴

‏آیت الله فاطمی نیا: استادی داشتم امام زمان (ع) دیده، که می‌فرمود: از اثرات زيارت اربعين این است که “زائر اربعين امام حسين (ع) عاقبت به شر نمی‌شود.”
امام صادق (ع) : زائرِ امام حسین (ع) وقتى به قصد زيارت از خانه‌اش خارج شد، سايه‌اش بر چيزى نمی‌افتد مگر اینکه آن چيز برايش دعا می‌کند وهنگامى كه آفتاب بر سرش بتابد، گناهانش را می‌سوزاند همان‌طور كه آتش هيزم را می‌سوزاند.
کامل الزیارت ، ص۲۷۹
به نیت رهبر به زیارت اربعین برویم؟
سالهاست که رهبر، در فراق زیارت کربلا و نجف و عتبات می باشد!؟ 
دوگین با تشبیه کردن پیاده روی اربعین به یک حرکت آخرالزمانی، اظهار داشت:
«این پیاده روی نشانه ای مهم از آمادگی برای یک تحول معنوی جهانی و آخرالزمانی است. من به عنوان یک مسیحی ارتدوکس با رویکرد آخرالزمانی انقلاب اسلامی که خود را حرکتی آماده گر برای ظهور مسیح و مهدی می داند، موافقم و امیدوارم با آن حادثه عظیم که پیروان همه ادیان منتظر آن هستند، فاصله زیادی نداشته باشیم. پیاده روی اربعین به یک حادثه آخرالزمانی شباهت بیشتری تا یک حادثه عادی و معمولی دارد. ما و همه کسانی که در جستجوی عدالت و معنویت در دنیای ظلمت و ستم زده مدرن هستیم باید با همدیگر متحد شویم و این پیاده روی جلوه ای از این اتحاد است.»

 ثواب عجیب «کمک هزینه» به دیگران برای سفر اربعین حسینی!

هشام: از امام صادق (ع) پرسیدم: کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین (ع) برود و در عوض شخصی ديگر را روانه کند (هزینه‌هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟ امام صادق (ع) فرمودند: به ازای هر درهمى كه خرج کند، خداوند همانند كوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد. و چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند! بلاهايى را که فرود آمده تا به او برسد، از او می‌گردانَد و از وى دور می‌كند و مالش حفظ می‌‏شود.

کامل‌الزیارت، ص۱۲۹

علیرضا چهار سال مریض بود.
کلی دوا و دکتر کردیم. فایده نداشت. آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان… معاینه اش کرد  و گفت:”کبدش از کار افتاده. شاید تا فردا صبح زنده نماند!”…. پدرش سفره حضرت ابوالفضل (ع) را نذر کرد. آقا شفایش داد… دفعه  آخری  که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟… جواب داد: هر وقت که راه کربلا باز شود… توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل…وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود، شانزده سال بعد هم برگشت… طبق وعده ای که داده بود,شب تاسوعا…وقتی برگشت که اولین کاروان زائرهای ایرانی رفتند به سوی کربلا….راه کربلا باز شده بود…
کتاب شهدا و اهل بیت, ناصرکاوه خاطره ای از شهید علیرضا کریمی
داستان های واقعی از زیارت امام حسین
تو شلوغيِ اربعين ديدم زني باعباي عربي روبروي حرم سيدالشهدا(ع) با لهجه و كلام عربي با ارباب سخن ميگويد… عربي را مي فهميدم… زنِ عرب مي گفت آبرويم را نبر… به سختي اذن زيارت از شوهرم گرفته ام… بچه هايم را گم كرده ام …اگر با بچه ها به خانه برنگردم شوهرم مرا مي كشد… گريه مي كرد و با سوزِ نجوايش اطرافيان هم گريه مي كردند… كم كم لحن صحبتش تند شد… تو خودت دختر داشتي… جان سه ساله ات كاري بكن… چند ساعت است گم كرده ام بچه هايم را… كمي به من برخورد كه چرا اين طور دارد با امام حسين حرف مي زند… ناگهان دو كودك از پشت سر عبايش را گرفتند… يُما يُما مي كردند… زن متعجب شد… با خود گفتم لابد بايد الان از ارباب تشكر كند..! بچه هايش را به او دادند، اما بي خيالِ از بچه هاي تازه پيداشده دوباره روبرويِ حرم ايستاد… شدت گريه اش بيشتر شد!؟ همه تعجب كرده بوديم! رفتم جلو و گفتم خانم چرا هنوز گريه ميكني؟ خدا را شاكر باش!… زن با گريه ي عجيبي گفت: من از صاحب اين حرم بچه هايِ لالم را كه لال مادرزاد بودند خواسته ام، اما نه تنها بچه هايم را دادند، بلكه شفاي بچه هايم را امضا كردند…
 الکساندر دوگین در گفتگو با مشرق:
 پروفسور دوگین در پاسخ به سئوال مشرق درباره انگیزه‌ شرکت در پیاده روی اربعین گفت: «من چند سال اخیر اخبار مربوط به این رویداد مهم و عظیم را دنبال می کردم و مایل بودم فرصتی برای مشاهده از نزدیک آن برایم فراهم شود که خوشبختانه با اقدام آقای طالب زاده این آرزو بر آورده شد. علاوه بر من برخی از دوستان ترک من هم به شدت مایل به حضور در این مراسم بودند که آنها هم امروز به من ملحق شدند… از نظر من حادثه پیاده روی اربعین که هر روز ابعاد بین المللی گسترده‌تری پیدا می کند و از همه ملیت‌ها و ادیان از جمله مسیحیان در آن شرکت می کنند، مقدمه یک تحول اساسی در مقیاس جهانی است . من بارها این موضوع را گفته ام که دنیای مدرن با ایدئولوژی لیبرال و سرمایه سالارانه اش به پایان رسیده و جز بحران آفرینی دستاورد دیگری برای بشریت  ندارد و “بشر امروز محتاج یک رستاخیز معنوی و الهی است که مایه های آن قویا در انقلاب اسلامی و نهضت امام خمینی وجود دارد.” ما به عنوان مسیحیت ارتدوکس در روسیه نیز پی گیر این نهضت معنوی هستیم و راه نجات را در ایستادگی در مقابل امپریالیسم مدرن و عاری از معنا و مشحون از ماده پرستی آن می بینیم و از این جهت با جمهوری اسلامی ایران و نقشه راهی که از سوی آیت الله خامنه ای برای آینده انقلاب اسلامی ترسیم می شود، احساس قرابت ویژه ای می کنیم… دوگین با تشبیه کردن پیاده روی اربعین به یک حرکت آخرالزمانی، اظهار داشت: «این پیاده روی نشانه ای مهم از آمادگی برای یک تحول معنوی جهانی و آخرالزمانی است. من به عنوان یک مسیحی ارتدوکس با رویکرد آخرالزمانی انقلاب اسلامی که خود را حرکتی آماده گر برای ظهور مسیح و مهدی می داند، موافقم و امیدوارم با آن حادثه عظیم که پیروان همه ادیان منتظر آن هستند، فاصله زیادی نداشته باشیم. پیاده روی اربعین به یک حادثه آخرالزمانی شباهت بیشتری تا یک حادثه عادی و معمولی دارد. ما و همه کسانی که در جستجوی عدالت و معنویت در دنیای ظلمت و ستم زده مدرن هستیم باید با همدیگر متحد شویم و این پیاده روی جلوه ای از این اتحاد است.»
 حکایت پاکت پولی که در حرم علی(ع) به یک مدافع حرم داده شد…
 زمانی که هادی در منزل ما کار می‌کرد او را بهتر شناختم. بسیار فعال و با ایمان بود. حتی یک بار ندیدم که در منزل ما سرش را بالا بیاورد… چند بار خانم من، که جای مادر هادی بود، برایش آب آورد. هادی فقط زمین را نگاه می‌کرد و سرش را بالا نمی‌گرفت… من همان زمان به دوستانم گفتم: من به این جوان تهرانی بیشتر از چشمان خودم اطمینان دارم… بعد از آن، با معرفی بنده، منزل چند تن از طلبه‌ها را لوله کشی کرد. کار لوله کشی آب در مسجد را هم تکمیل کرد… من و هادی خیلی رفیق شده بودیم. دیگر خیلی ازحرف‌هایش را به من می زد… یک بار بحث خواستگاری پیش آمد. رفته بود منزل یکی از سادات علوی. آنجا خواسته بود که همسر آینده‌اش پوشیه بزند. ظاهرا سر همین موضوع جواب رد شنیده بود… جای دیگری صحبت کرد. قرار بود بار دیگر با آمدن پدرش به خواستگاری برود که دیگر نشد…این اواخر دیگر در مغازه‌ ما چای هم می‌خورد! این یعنی خیلی به ما اطمینان پیدا کرده بود… یک بار با او بحث کردم که چرا برای کار لوله کشی پول نمی‌گیری؟ خب نصف قیمت دیگران بگیر. تو هم خرج داری و…. هادی خندید و گفت: خدا خودش می رسونه.دوباره سرش داد زدم و گفتم: یعنی چی خدا خودش می‌رسونه؟ بعد با لحنی تند گفتم: ما هم بچه آخوند هستیم و این روایت‌ها را شنیده‌ایم. اما آدم باید برای کار و زندگی‌اش برنامه ریزی کنه، تو پس فردا می‌خوای زن بگیری و…. هادی دوباره لبخند زد و گفت: آدم برای رضای خدا باید کار کنه، اوستا کریم هم هوای ما رو داره، هر وقت احتیاج داشتیم برامون می‌فرسته. من فقط نگاهش می‌کردم. یعنی اینکه حرفت را قبول ندارم. هادی هم مثل همیشه فقط می‌خندید!بعد مکثی کرد و ماجرای عجیبی را برام تعریف کرد. باور کنید هر زمان یاد این ماجرا می افتم حال و روز من عوض می شود. آن شب هادی گفت: حاج باقر،‌ یه شب تو همین نجف مشکل مالی پیدا کردم و خیلی به پول احتیاج داشتم. آخر شب مثل همیشه رفتم توی حرم و مشغول زیارت شدم. اصلا هم حرفی درباره‌ پول با مولا امیرالمومنین (ع) نزدم.
همین که به ضریح چسبیدم، یه آقایی به سر شانه‌ من زد و گفت: آقا این پاکت مال شماست. برگشتم و دیدم یک آقای روحانی پشت سر من ایستاده. او را نمی‌شناختم. بعد هم بی اختیار پاکت را گرفتم. هادی مکث کرد و ادامه داد: بعد از زیارت راهی منزل شدم. در خانه پاکت را باز کردم. با تعجب دیدم مقدار زیادی پول نقد داخل آن پاکت است! هادی دوباره به من نگاه کرد و گفت: حاج باقر، همه چیز زندگی من و شما دست خداست.
من برای این مردم، ضعیف ولی با ایمان کار می‌کنم. خدا هم هر وقت احتیاج داشته باشم برام می‌ذاره تو پاکت و می فرسته! خیره شدم توی صورتش. من می‌خواستم او را نصیحت کنم، اما او واقعیت اسلام را به من یاد داد.واقعا توکل عجیبی داشت. او برای رضای خدا کار کرد. خدا هم جواب اعمال خالص او را به خوبی داد. بعدها شنیدم که همه از این خصلت هادی تعریف می کردند. اینکه کارهایش را خالصانه برای خدا انجام می‌داد. یعنی برای حل مشکل مردم کار می کرد اما برای انجام کار پولی نمی‌گرفت…
برشی از زندگی شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری  که در بهمن‌ماه سال ۱۳۹۳ در منطقه «مکیشفیه» شهر سامرا به شهادت رسید.
منبع: «پسرک فلافل‌فروش» برادران و خواهران هنگام راهپیمائی اربعین از کنار وادی السلام که عبور می کنید با دیدن عکس شهید “هادی ذوالفقاری” بر سر مزارش حاضر شده و با ذکر فاتحه ائی میهمان شهید باشیم…
نگاه ٤٩ سال پیش رهبر معظم انقلاب به پیاده‌روی اربعین
زیارت الاربعین؛ می‌دانید یکی از علائم ایمان زیارت اربعین است؟ بنده نمی‌دانم این روایت چقدر صحیح است. اصراری هم ندارم که بگویم معنای این روایت همینی است که من گمان کردم. شیعه یک جمع متفرقی بود. یک جامعه‌ای بود که در یک جا، در یک مکان زندگی نمی‌کردند. در مدینه بودند‌، در کوفه بودند‌، در بصره بودند‌، در اهواز بودند‌، در قم بودند‌، در خراسان بودند، اطراف و اکناف بلاد. اما یک روح در این کالبد متفرق و در این اجزاء متشتت در جریان بود. مثل دانه‌های تسبیح یک رشته و یک نخ همه‌ این‌ها را به هم وصل می‌کرد. چه بود آن رشته؟ رشته‌ اطاعت و فرمانبری از مرکزیت تشیع، از رهبری عالی تشیع یعنی امام. همه‌ این رشته‌ها به آنجا متصل می‌شد. قلبی بود که به همه‌ اعضاء فرمان می‌داد. و به این ترتیب تشیع یک سازمان و یک تشکیلاتی بود. ممکن بود دو نفر از حال هم خبر نداشته باشند اما بودند کسانی که از حال همه با خبر بودند. اطاعت و فرمانبری آنها به حساب بود، فریاد زدنشان از روی دستور بود، سکوتشان بر طبق نقشه بود. همه چیزشان با حساب بود. فقط یک عیبی کار آنها داشت و آن اینکه همدیگر را کمتر می‌دیدند. اهل یک شهر‌، شیعیان یک منطقه البته یکدیگر را می‌دیدند. اما یک کنگره‌ جهانی لازم بود برای شیعیان روزگار ائمه(ع).
این کنگره‌ جهانی را معین کردند. وقتش را هم معین کردند. گفتند در این موعد معین در آن کنگره هر کس بتواند شرکت کند. آن موعد روز اربعین است و جای شرکت، سرزمین کربلا است. چون روح شیعه روح کربلایی است‌، روح عاشورایی است. در کالبد شیعه تپش روز عاشورا مشهود است. شیعه هر جا که هست دنباله‌روی عاشورای حسین است. این هم که می‌بینی همه جا این تپش‌هایی که در شیعه مشهود شده‌، از آن مرقدِ پاک ناشی شده. این شعله‌هایی بوده که از آن روح مقدس و پاک و از آن تربت عالی مقدار سرکشیده. به جان‌ها و روح‌ها رسیده. انسان‌ها را به گلوله‌های داغی تبدیل کرده و آنها را به قلب دشمن فرو برده. بنابراین مسئله‌ اربعین یک مسئله‌ مهمی است‌، اربعین یعنی میعاد شیعیان در یک کنگره‌ بین‌المللی‌ و جهانی برای سرزمینی که خودش خاطره‌انگیز است آن سرزمین‌. سرزمین خاطره‌ها است‌، خاطره‌های باشکوه‌، خاطره‌های عزیز‌، سرزمین شهدا‌، مزار کشته‌شدگان راه خدا‌، اینجا جمع بشوند تشیع‌، پیروان تشیع و دست برادری و پیمان وفاداری هر چه بیشتر بدهند. اگر امروز هم بتوانند شیعیان آن سرزمین پاک و مقدس را یک چنین میعادی قرار بدهند. البته بسیار کار بجا و جالبی خواهد بود و همین دنباله‌گیری از راهی است که از ائمه‌ هدی(ع) به ما ارائه دادند.»
 سخنرانی در مسجد امام حسن مجتبی (ع) مشهد ۲۴ اسفند ۱۳۵۲
 دوست دارم طوری شهید شوم که همه ذرات بدن من را متاثر کند و چیزی از من باقی نماند و بعد آقای حکیم را مثال زد و گفت دوست دارم مثل او شهید شوم… راوی “محمود خالقی” از دوستان نزدیک حاج قاسم  برادر محافظ شهید سلیمانی: حاج قاسم می‌گفت: طوری شهید می‌شوم که کاری از محافظ بر نمی‌آید…
کتاب من قاسم سلیمانی هستم
ناصرکاوه

 ثواب عجیب «کمک هزینه» به دیگران برای سفر اربعین حسینی!
هشام: از امام صادق(علیه السلام) پرسیدم: کسی که خودش به واسطۀ بیماری یا مشکلی نتواند به زیارت امام حسین(علیه السلام) برود و در عوض شخصی ديگر را روانه کند (هزینه‌هایش را بدهد)، چه اجری دارد؟ امام صادق(علیه السلام) فرمودند:  به ازای هر درهمى كه خرج کند، خداوند همانند كوه اُحد برایش حسنه می‌نویسد. چندین برابر آنچه هزینه کرده را در همین دنیا به او برمی‌گرداند! بلاهايى را که فرود آمده تا به او برسد، از او می‌گردانَد و از وى دور می‌كند و مالش حفظ می‌‏شود.
کامل‌الزیارت، ص۱۲۹
علیرضا چهار سال مریض بود. کلی دوا و دکتر کردیم. فایده نداشت. آخرین بار بردیمش پیش بهترین متخصص اطفال تو اصفهان… معاینه اش کرد و گفت:”کبدش از کار افتاده. شاید تا فردا صبح زنده نماند!”…. پدرش سفره حضرت ابوالفضل (ع) را نذر کرد. آقا شفایش داد… دفعه آخری که رفت جبهه ازش پرسیدم کی بر می گردی؟… جواب داد: هر وقت که راه کربلا باز شود… توی عملیات والفجر یک شده بود مسئول دسته دوم گروهان حضرت ابوالفضل…وقتی شهید شد شانزده سالش تمام شده بود، شانزده سال بعد هم برگشت… طبق وعده ای که داده بود,شب تاسوعا…وقتی برگشت که اولین کاروان زائرهای ایرانی رفتند به سوی کربلا….راه کربلا باز شده بود… کتاب شهدا و اهل بیت, ناصرکاوه خاطره ای از شهید علیرضا کریمی
چرا امام حسین (ع) در کربلا تنها ماند؟  والوتر الموتور: در زیارت عاشورا امام حسین(ع) را اینگونه خطاب می کنیم : «والوتر الموتور»… علامه طباطبائی (ره) فرمود: همه کتاب وسایل الشیعه را از اول تا آخر مطالعه کردم تا ببنیم چند روایت فقهی از سیدالشهدا (ع) نقل شده سه روایت بیشتر پیدا نکردم»! معنای این حرف این است که سبط پیامبر (ص) به قدری تنها شده که مردم اباعبدالله(ع) را در حد یک مسئله گو هم قبول نداشتند در حالی که ابوهریره ها به اسم صحابی صاحب فتوا شده بودند. تاریخ گواهی می دهد که ولی خدا به یکباره تنها نشده است برنامه ریزی و نقشه ای سازمان دهی شده سید جوانان اهل بهشت را در این دنیای خاکی تنها کرده بوده است. کربلا به ما یاد می دهد بشناسیم نقشه های شیاطین، منافقین و کفار را که ولی خدا را تنها می کند…
همسر شهید نقل می کند که، وقتی بعد از شهادت حامد دفتر خاطراتش را مرور می کردم به خودم می گفتم چقدر خوب شد این مرد اینگونه از دنیا رفت، وگرنه از دغدغه فرهنگی از دنیا می رفت… در صفحه ای نبود که در ان از دغدغه های فرهنگیش نگفته باشد… از وقتی که حامد وارد خانواده ما شد بچه های ما کتابخوان تر شدند و همه انها این دغدغه بیشتر بین شان به وجود آمد… در وصیتی نوشته بود، «سخت‌ترین و مشکل‌ترین کار ماندن و گوش به فرمان و اطاعت کردن از ولی و رهبر می‌باشد، که بارها و بارها تأکید داشتند که هان ای فرزندان روح الله! دارد تهاجم فرهنگی، شبیخون فرهنگی، ناتوی فرهنگی، جنگ نرم رخ می‌دهد، مراقب باشید. مراقب باشید و اجازه ندهید داستان کربلا دوباره تکرار گردد.»
کتاب مدافعان حرم، ناصر کاوه
شهید مدافع حرم، حامد کوچک زاده راوی: همسر شهید، منبع: نوید شاهد گیلانپ
امام صادق علیه السلام فرمودند: زیارت امام حسین (ع) را ترک نکن وبه دوستان و یارانت نیز همین را سفارش کن! تا خدا عمرت را دراز و روزى و رزقت را زیاد کند و خدا تورا با سعادت زنده دارد و نمیرى مگر شهید.وسائل الشیعه، چ 10 ص،335

دختر جوان و پیرمرد شکسته در آخرین اوقات پیاده‌روی رزق عجیبی داشتیم.
رفتیم که از داخل موکبی که چند نظامی داخل آن بودند و به زوار خدمات دارویی ارائه می کردند فیلم بگیریم. در کنار موکب دختر جوانی را همراه یک پیرمرد شکسته دیدیم و توجه‌مان به ایشان جلب شد. نشسته بودند روی صندلی‌های پلاستیکی کنار موکب و استراحت می‌کردند. دختر یک پا نداشت و دو عصا به جای یک پای نداشته در دستانش بود! به نظر می‌آمد که همین خسته‌اش کرده و نشسته‌اند اینجا تا رفع خستگی کند. ما هم گوشه‌ای کمین کرده بودیم تا این استراحت تمام شود و بلند شود و راه برود و ما از این راه رفتن فیلم بگیریم. خیلی گذشت ولی از جای شان بلند نشدند. شاید اگر همین طور می‌گذشت بی خیال می‌شدیم اما گویی نیرویی نگه مان داشت. پیرمرد و دختر کم‌کم متوجه مان شدند و توقع داشتیم که خیلی از اینکه زیر نظر داریم شان خوشحال نشوند ولی همین که فهمیدیم اینگونه نیست نزدشان رفتیم. اول کار فقط می‌خواستیم  از راه رفتن دختر چند ثانیه بگیریم و قصدمان از اول مصاحبه نبود ولی قسمتم ان که بود! خود به خود به این کشیده شدیم. از پیرمرد پرسیدیم از کجا می‌آئید؟ خواست جوابی بدهد ولی دیدیم صدایی از دهانش بیرون نمی‌آید!  متعجب ماندیم، با زحمت و بسیار ضعیف سخنی می‌گفت و سپس دختر کلامش را تکرار می‌کرد. دختر گفت از بصره می‌آئیم، پرسیدیم چند روز است که در جاده و بیابانید و گام بر می‌دارید؟
گفت چهارده روز!
پرسیدیم سوار بر ماشین هم بوده‌اید؟ قاطع گفتند لا! ماشیاً، بالاقدام! وا ماندیم ناگهان!.. الله اکبر، آن پیرمرد با آن وضع و این دختر با این حال ۱۶ روز پیاده در جاده و اکنون فقط چند کیلومتر تا کربلاء… از حال دختر پرسیدیم گفت سال اول پیاده‌روی بعد از صدام (که هنوز البته امنیت مانند الآن نبود) در مسیر پیاده‌روی بمبی منفجر شد و پای من را هم با خودش برد. از حال پدرش پرسیدیم گفت ایشان سال‌ها در زندان صدام بوده و صدامیان لوله اسلحه را روی گلویش گذاشته‌اند و مستقیم به آن شلیک کرده‌اند و دیگر حنجره ندارد!…
پیرمرد سرش را بالا گرفت و آنچه که دیدیم دل مان را به درد آورد! سوراخی به اندازه یک مرمی فشنگ در میان گلویش به عمقی که انتهایش را نمی‌دیدیم. آن انفجار، این پای نداشته و آن عصاها، دوری راه، سن بالای پیرمرد و گلوی شکافته‌ای که صدایی از آن بیرون نمی‌آمد، هیچ یک باعث آن نبود که عاشقانه، با پای پیاده به جاده و بیابان نزنند و راه نپیمایند. آخر مگر عشق این چیزها می‌داند؟ آن هم عشق به حسینی قبله قلوب تمام ائمه و اولیاء و سرچشمه لطف‌های بیکران به محبانش است. و به یقین این عشق، تفسیر بیان زیبای رسول‌الله است که فرمود آتش عشق حسینم، هرگز در دل شیعیان سرد نخواهد شد. جانم به قربان این حسین…
کتاب جاده ای تا ظهور، ناصرکاوه

 زیارت از محدودۀ اطراف حرم
س ۶۱۸۷: در ایام اربعین به علت ازدحام شدید، ورود به حرم حسینی و گاهی بین ‌الحرمین بسیار دشوار و برای برخی ناممکن است، و گاهی موجب اذیت دیگران می‌شود. در این شرایط آیا خواندن زیارت از محدودۀ اطراف حرم کافی است؟
ج: در فرض مذکور کفایت می کند.
منبع: leader.ir
 امام حسين عليه السلام:
لِکُلِّ داء دَواءٌ، وَ دَواءُ الذُّنُوبِ الإسْتِغْفارِ.
برای هر غم و دردی درمان و دوائی است و جبران و درمان گناه، طلب مغفرت و آمرزش از درگاه خداوند می باشد.
 وسائل الشّیعة ج 16 ص 65
 اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود. در ارتفاعات گیلان غرب بودیم؛ با حسرت به ابراهیم گفتم: یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟ ابراهیم هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند!کتاب شهدا و اهل بیت، ناصرکاوه
منبع: کتاب (سلام بر ابراهیم )

امام باقر(ع): اگر مردم مى‏دانستند که چه فضیلتى در زیارت مرقد امام حسین (ع) است از شوق زیارت مى‏مردند. ثواب الاعمال، ص 319؛ به نقل از کامل الزیارات.

خورشیدِ کم فروغ، با انوار طلایی خود از میان نخل های قد کشیده به آسمان، بر فرات می تابید، غروب بود، غروبی غمگین، نخل های بلند و سر برآورده سوی آسمان، ریشه در زمین سِفت می کردند.در کنار رود پُر آب فرات، از تشنگی لَه لَه می زدند و به انتظار عباس و مشک های پُر آب بودند، و من به پای پیاده، سفر کرده از دشت ها و صحراهای تفتیده، به عشق و امیدِ سفر به بهشت خدا بر زمین، کربلا، در سایه سار نخلستان فرات لحظه ای ماندم، تا رنج سفر از تن برون کنم…
به صدای گریۀ مردی،نگاهم سوی او چرخید، مرد به کنار رودنشسته بود و دست بر آب فرات می سایید.نزد او رفتم. گفتم : غم و دلتنگی ات از چه رو است برادر؟ بغض ترکاند و گریست. گفتم : عزیز از دست داده ای؟ گریه اش بیشتر شد. گفت : گنه کارم برادر. گفتم : خدا ارحم الراحمین است. گفت : اما نه برای من.بر خود لرزیدم.
با احتیاط پرسیدم : نکند از جانیان روز عاشوری؟ گفت : کم از آنان ندارم! به او نزدیک تر شدم. چهره اش آشنا بود، گفتم : تو کیستی؟ گفت : طِرمّاح بن عدی! او را شناختم. گفتم : تو همانی که در مسیر کربلا به دیدار حسین آمدی؟ گفت : من همانم. گفتم : مگر عهد نکردی آذوقه به اهل و عیال رسانی و زود برگردی؟ پس چرا نیامدی؟ گفت : آمدم، اما دیر آمدم. هنگامی آمدم که کار از کار گذشته بود. سر سوی آسمان بُرد و فریاد کرد. گفت:وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم!و زار زار گریست و من حیرت زده از سرگذشت او، و سرنوشتی که در دنیای پیش رو، در برابرم بود به خود لرزیدم…
 او را فراموش کردم و در هراس، از سرنوشت خود ترسیدم… مبادا سرنوشت من، همچو سرگذشت او شود. طِرمّاح ناله می کرد و می نالید. با اشک و ناله گفت : از درد و سوز این حسرت، به سیدالساجدین گفتم؛ مولای من! این چه مصیبتی است بر من؟سید الساجدین گفت؛ وقتی امام به تو گفت زود برگرد، یعنی نرو!… بار دیگر صیحه ای کشید و فریاد کرد. گفت : وای بر من که مولایم را تنها گذاشتم! و سپس با اشک و سوز، آیه ای را تلاوت کرد. گفت: بگو: اگر پدران و پسران و برادران و زنان و خاندان شما و اموالی که گرد آورده‏ اید و تجارتی که از کسادش بیم ناکید، و سراهایی را که خوش می‏دارید، نزد شما از خدا و پیامبرش و جهاد در راه او دوست‏داشتنی ‏تر است‏، پس منتظر باشید تا خدا فرمانش را [به اجرا در] آورد و خداوند گروه فاسقان را راهنمایی نمی‏ کند. سوره توبه . آیه ۲۴
کتاب جاده ای به سوی ظهور، ناصر کاوه
شهید عباس آسمیه
دستمال کوچیک جیبی داشت که تو همه مراسم عزاداری ائمه، گریه هاشو با اون پاک میکرد و می گفت که این اشکها و این دستمال روز قیامت برام شهادت میدن. ارادت خاصی به اربابش امام حسین ع و حضرت عباس ع داشت. تاکید بسیار زیادی بر خوندن زیارت عاشورا با ذکر صد لعن وسلام داشت… می گفت امکان نداره شما با اخلاص کامل زیارت عاشورا بخونی و ارباب نظر نکنه… تو وصیتش نوشته که دستمال جیبی مخصوص اشکش رو در هنگام دفنش روی سینش بزاریم و تربتی که دست مادرم داره رو تو کامش بزاریم.
کتاب مدافعان حرم
ناصر کاوه

چرا امام حسین (ع) در کربلا تنها ماند؟
 والوتر الموتور: در زیارت عاشورا امام حسین(ع) را اینگونه خطاب می کنیم :
 «والوتر الموتور»… علامه طباطبائی (ره) فرمود: همه کتاب وسایل الشیعه را از اول تا آخر مطالعه کردم تا ببنیم چند روایت فقهی از سیدالشهدا (ع) نقل شده سه روایت بیشتر پیدا نکردم»! معنای این حرف این است که سبط پیامبر (ص) به قدری تنها شده که مردم اباعبدالله(ع) را در حد یک مسئله گو هم قبول نداشتند در حالی که ابوهریره ها به اسم صحابی صاحب فتوا شده بودند. تاریخ گواهی می دهد که ولی خدا به یکباره تنها نشده است برنامه ریزی و نقشه ای سازمان دهی شده سید جوانان اهل بهشت را در این دنیای خاکی تنها کرده بوده است. کربلا به ما یاد می دهد بشناسیم نقشه های شیاطین، منافقین و کفار را که ولی خدا را تنها می کند…اوایل جنگ بود و مرزها دست عراق بود. در ارتفاعات گیلان غرب بودیم؛ با حسرت به ابراهیم گفتم: یعنی میشه مردم ما راحت از این جاده عبور و به شهر خودشون برن؟ ابراهیم هادی گفت: چی میگی! روزی میاد که از همین جاده مردم ما دسته دسته به کربلا سفر می کنند! کتاب شهدا و اهل بیت ناصرکاوه
منبع: کتاب (سلام بر ابراهیم)

  واقعۀ کربلا
محل ظهور و بروز ولایت پذیری، ولایت گریزی و ولایت ستیزی است!؟
 ولایت پذیری یعنی چه: ولایت پذیری یعنی تن دادن به ولایت خدا و رسول و اهل بیت علیهم‌السلام و واگذاری جریان تدبیر امور به ایشان. این معنا مرادف با ورود به حیطۀ سلطنت الهی و تسلیم محض در برابر ولیّ و اطاعت بی چون و چرا از اوست. هم چنین بی‌توجهی به هوای نفس و غلبۀ ارادۀ مولا بر خواهش‌ها و تمایلات درونی از دیگر لوازم این نحوه مواجهه با ولایت است. کسانی که در مقابل ولایت سر تسلیم فرود می آورند، در راه تحقق ارادۀ ولی از همۀ آنچه دارند می گذرند و ارادۀ مولا را بر ارادۀ هر آنچه غیر از او، ترجیح می‌دهند، چرا که مولا سزاوارتر است بر عبد، حتی نسبت به خود او. همـﮥ تعلقات انسان ولایت پذیر در برابر مولا رنگ می بازد. زمانی که ولایت پذیرفته می شود، عشق به پدر و مادر و فرزند و همسر و مال و پست و مقام و … بی اثر می شود و جای خود را به سرسپردگی و تفویض می دهد. خدا در این جهان گروهى از انسان ها را براى خود برگزیده و نام حزب الله را بر آنان نهاده است.
 این گروه، همان ولایت پذیران هستند: «وَ مَنْ یَتَوَلَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا فَإِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْغالِبُونَ» (مائده: ۵۶).
ولایت پذیری همان خصیصه‌ای است که موجب شد اصحاب امام حسین علیه‌السلام حتی با برداشته شدن بیعت در شب عاشورا، ولیّ خدا را تنها نگذارند و بگویند که اگر هزار بار بمیریم و زنده شویم، باز حاضریم در راه ولیّ الله جان خود را فدا کنیم.
 واقعه کربلا: الگویی پیش روی انسانها است تا بدانند اتخاذ رویکردهای مختلف دربارۀ ولایت چه نتایجی در پی خواهد داشت…
کتاب جاده ای به سوی ظهور
ناصرکاوه

 

 امام صادق(ع) درباره پیاده روی اربعین می‌فرماید: هر کس امام حسین(ع) را زیارت کند خداوند حاجاتش را برآورده می‌سازد و امور مهم دنیایی او را کفایت می‌کند، زیارت او روزی بنده را زیاد می کند، آنچه خرج می‌کند، جایگزین می‌سازد، گناهان پنجاه ساله او را می‌آمرزد و در حالی به سوی خانواده‌اش باز می‌گردد که هر گناهی و خطایی که داشته از نامه عملش محو گشته است.

ص ۳۱۹ کتاب «نورالعین»‌

نوکر با اخلاص سیدالشهدا(ع)
حسینه ای بود در اصفهان که محسن حججی دو سال خادم اونجا بودند. محسن 60 کیلومتر هر شب از نجف آباد میومدند حسینیه، نماز مغرب را آنجا می خواند. ایشان جزو خادمان اونجا بودند، کاراشو انجام می داد و برمی گشت. محسن دو تا شرط برای خادمی در حسینیه گذاشته بود. اول اینکه  منو جایی بزارین که جلوی چشم نباشم. (در ویترین جلوی چشم مردم نباشم).دوم هم اینکه هر چی کار سخت هست بدین به من انجام بدم… بعضی شبها مسئول حسینیه به محسن می گفتند: آقا محسن! ببخشید، خیلی خسته شدید. شرمنده هستم… ولی محسن در جواب می گفت: این کارا که چیزی نیست! “برای امام حسین (ع) فقط باید سر داد… “نیت محسن این بود که در حسینیه نوکریش دیده نشود، ولی خدا کاری  کرد که در تمام کشورهای اسلامی عراق، سوریه، نیجریه و غیره… دیده شد و شهید حججی جهانی شد.
“محسن با اخلاصش  رضایت خدا را کسب کرد و شد دردانه ی خدا…”
 چراباید هرسال به پیاده روی اربعین بریم؟
 اول اینکه ما باید نگاهمون رو به این پیاده روی تغییر بدیم.
 پیاده روی اربعین یه مسافرت تفریحی نیست، بلکه یه تجمع بزرگ از دوستداران اباعبدالله است برای “نمایش قدرت جهانی شیعه” و هرچقدر این همایش بزرگ، باشکوه تر برگزار بشه، اقتدار شیعه و قدرتش بیشتر میشه و دل های بیشتری به سمت حقیقت حسین جذب میشه… نکته بعد اینکه همونطور که انسان هفته ای چند بار حموم میره یا خونش رو جارو میکنه، لازمه که انسان مومن، هر سال با سختی های پیاده روی اربعین روح خودش رو جلا بده.️این حرف خنده داریه که کسی بگه من یه ماه پیش حموم رفتم کافیه دیگه! چرا اصرار میکنید که بازم برم؟! حالا بعضیا میگن یه بار رفتی اربعین کافیه! پولش رو بده به فقرا!️ نه عزیز من. هر چیزی جای خودش رو داره. کسی نمیگه من یه بار رفتم حموم از این به بعد هزینه صابون و شامپو رو بدم به فقرا!ضمن اینکه اگه آدم بخواد به فقرا کمک کنه باید یه لطافت روحی داشته باشه و از خود گذشتگی رو یاد گرفته باشه و چه جایی بهتر از اربعین برای تمرین عملی از خودگذشتگی؟ اونجایی که میبینی طرف تمام زندگیش رو برداشته آورده برای پذیرایی از زائرین حسین (ع)، اونجایی که روی پات می افته و کفشات رو تمیز میکنه و تو، آب میشی از خجالت… پیاده روی اربعین، زیبا ترین تمرین بزرگ شدنه… آیا هیچ انسان عاقلی این هدیه بزرگ الهی رو به خاطر تفکرات بچگانه رها میکنه؟ و اینکه بیشترین زائرین اباعبدالله همون فقرایی هستن که برخی ها برای فریب مردم دم از کمک بهشون میزنن… و در آخر اینکه طبق روایات، از نشانه های مومن اینه که هر سال اربعین بره کربلا… ان شالله امسال همگی کربلایی خواهیم شد…
 در روایات ما آمده است که زمانی که امام زمان (عج) ظهور می کنند خود را با نام جد بزرگوار خود یعنی امام حسین (ع) معرفی می کنند، یعنی در آخر الزمان بایستی تمام مردم دنیا با امام حسین آشنایی داشته باشند و این امر زمینه ساز و مقدمه ساز آشنایی مردم دنیا با امام زمان (عج ) می شود، این دوره که زمان پیاده روی اربعین است، بهترین زمان تبلیغ و شناساندن شیعه و امام حسین (ع ) به مردم دنیاست. از فرصت استفاده کنیم و در همه ی شبکه های اجتماعی هشتگ های زیر را پخش کنیم ، فیس بوک ، توئیتر ، تلگرام ، واتس آپ و …
کتاب جاده ای تا ظهور  ناصر کاوه

امام صادق (ع): زائرِ امام حسین (ع) وقتى به قصد زيارت از خانه‌اش خارج شد، سايه‌اش بر چيزى نمی‌افتد مگر اینکه آن چيز برايش دعا می‌کند وهنگامى كه آفتاب بر سرش بتابد، گناهانش را می‌سوزاند همان‌طور كه آتش هيزم را می‌سوزاند. کامل الزیارت، ص۲۷۹

 ای عاشقان اهل بیت رسول الله!….من خیلی آرزو داشتم که 1400 سال پیش بودم و در رکاب مولایم امام حسین(ع) می‌جنگیدم تا شهید شوم و حال، وقت آن رسیده که به فرمان مولایم امام خامنه‌ای لبیک گفته و از اهل بیت پیامبر دفاع بکنم… لذا به همین منظور عازم دفاع از حرمین به سوریه می‌شوم و آرزو دارم همچون حضرت عباس(ع) در دفاع از خواهر بزرگوارشان شهید بشوم….. بی‌راه نبود که حامد بین مجروحان ایرانی معروف شده به شهید ابالفضلی… . جلوی چشم امیر تمام روضه‌های ابوالفضلی که شنیده بود و تمام نوحه‌هائی که  خوانده بود مجسم شدند؛ حامد سر تا پا زخم بود بی‌دست‌ و بی‌چشم‌ هایش با سری مجروح و جسمی سر تا پا زخمیِ تیر و ترکش…. یادش افتاد حامد همیشه‌ی خدا عاشق روضه‌ی ابوالفضل بود. یادش افتاد حامد همیشه می‌گفت من اگر روزی ریش سفید هیئت شوم، همه‌ی نوحه‌خوان‌ها را می‌گویم فقط روضه‌ی ابالفضل بخوانند…. پاسداری که حامد را از معرکه برگردانده بود، آن ‌جا بود. دست کرد توی جیب پیراهن نظامی‌اش و یک دفترچه داد به امیر؛ «این‌ روز عملیات توی جیب حامد بودند.» دفترچه‌ی یادداشتی که توی یکی از برگه‌هایش عکس رزمنده‌‌ای نقاشی شده بود که روی زمین افتاده با دست‌هائی قلم شده و سر تا پا زخمی….
شهید مدافع حرم حامد جوانی

 یکی از یاران امام صادق (ع) از ایشان پرسید: چه می‌گویید درباره کسی که می‌تواند به زیارت امام حسین(ع) برود اما نمی‌رود؟ حضرت فرمودند: این شخص عاق پیامبر و عاق ما اهل بیت است و کاری که به نفع اوست را خوار شمرده است.کامل الزیارات ابن قولویه ثواب پیاده‌‌ رفتن به زیارت سیدالشهدا(ع) روایت امام صادق(ع):

کسى که با پای پیاده به زیارت امام حسین(ع) برود، خداوند به هر قدمى که برمى‏دارد یک حسنه برایش نوشته ، یک گناه از او محو مى‏فرماید ، یک درجه مرتبه‏ اش را بالا مى‏برد، وقتى به زیارت رفت، حق تعالى دو فرشته را مامور او مى‏‌فرماید که آنچه خیر از دهان او خارج می‌شود را نوشته و آنچه شر و بد است را ننویسند و وقتى برگشت با او وداع کرده و به وى مى‏‌گویند: اى ولىّ خدا! گناهانت آمرزیده شد ،تو از افراد حزب خدا ، حزب رسول او و حزب اهل‌بیت رسولش هستی، به خدا قسم! هرگز تو آتش را به چشم نخواهی دید ، آتش نیز هرگز تو را نخواهد دید و تو را طعمه خود نخواهد کرد.(کامل الزیارات ص۱۳۴)
به نیت رهبر به زیارت اربعین برویم بیش از ۶۰ سال فراق کربلا!؟
رهبر انقلاب آخرین بار چه زمانی به کربلا مشرف شده‌اند؟ اولین باری که رهبر انقلاب به زیارت کربلا رفته‌اند در سال ۱۳۲۵شمسی در ۷سالگی بوده: «پدرم می‌خواست برود مکه. بنا بود ما را ببرد عتبات، بگذارد، خودش برود مکه و برگردد. [اما] نتوانست گذرنامه‌اش را درست کند. گذرنامه عتبات را هم نتوانست بگیرد. شبهای سختی گذراندیم… در بصره گمان مي‌کردیم که دیگر تقریبا از خطر جسته‌[ايم]. منزل یکی از علمای آنجا وارد شدیم. یکی دو روز آنجا ماندیم. بعد بلیت گرفتند. رفتیم نجف. چند ماهی نجف بودیم. کربلا بودیم. کاظمین و سامرا بودیم…»  آخرین دیدار:سفر دیگر ایشان به عتبات عالیات در حدود ۱۸سالگی انجام‌ گرفته است. در سال ۱۳۳۶، حدود ۶۰ سال پیش، به همراه مادر و برادر و تعدادی از بستگان برای دیدار با خویشاوندانی که ساکن نجف بوده‌اند عازم عراق میشوند. در شهر نجف در درس علما و مدرسان حوزه علمیه نجف حضور می‌یابند ولی به خواست پدر پس از حدود دوماه به مشهد بازمی گردند.محرم سال ۱۳۴۷ بار دیگر ایشان قصد زیارت کربلا میکند… اداره گذرنامه درخواست او را به ساواک فرستاد و برای صدور گذرنامه از آن سازمان استعلام كرد. پاسخ داده‌ شده بسيار طبيعی بود: «مشاراليه… از هر فرصتی برای تحريک مردم استفاده می‌نمايد و پای‌بند به هيچ اصول و همچنين تعهدات خود نمی‌باشد. در صورت تصويب با عزيمت وی به عراق مخالفت شود.» و شد. این ممنوعیت خروج از کشور تا زمان پیروزی انقلاب باقی بود.پس از پیروزی انقلاب نیز تاکنون فرصتی برای زیارت کربلای معلا برای ایشان فراهم نشده است….
منبع – خبرآنلاین
Shi’ite Muslim pilgrims pray at the Imam al-Abbas shrine ahead of the holy Shi’ite ritual of Arbaeen in the holy city of Kerbala, Iraq September 16, 2022. REUTERS/Abdullah Dhiaa Al-Deen
بازکردن باب مناجات با امام‌ حسین (ع) که رهبر انقلاب فرمودند:
این مناجات‌ها را در فضای مجازی علنی کنیم و برایش آثار هنری بسازیم وظیفه خودمان بدانیم که در فضای اینترنت، اربعین را رونق بدهیم. در این شرایطی که ما نمی‌توانیم اربعین را پرشور برگزار کنیم، نباید تمام اقدامات‌مان را به کمک‌رسانی‌ها و فعالیت‌های نوع‌دوستانه محدود کنیم؛ حفظ شعائر هم باید یادمان نرود. پیشنهاد اول بنده برای اربعین امسال(در کنار کمک‌های مؤمنانه) باز کردن باب مناجات است؛ همان باب مناجاتی که رهبر انقلاب گشودند و اخیراً فرمودند:  امسال اربعین که نمی‌توانید به کربلا بروید، خودتان از راه دور، با امام‌حسین(ع) مناجات کنید. ما هم امسال مانند ایشان با امام‌ حسین(ع) مناجات خواهیم کرد. این مناجات‌ها هم مناجات با خدا نیست که مخفیانه باشد، مناجات با حسین(ع) باید علنی باشد؛ مثل زیارتنامه، مثل روضه.  از روی الگوی دعای کمیل، ابوحمزۀ ثمالی و… می‌توانید مضامین بسیار زیبایی برای این مناجات‌ها پیدا کنید.
 ان‌شاءالله آثار زیبای ادبی هنری فراوانی در این سلسله مناجات‌ها به‌دست خواهد آمد…. فضای اینترنت را از این مناجات‌ها و این مضامین زیبا پُر کنیم. وظیفه خودمان بدانیم که در فضای اینترنت اربعین را رونق بدهیم. در فضای مجازی حضور پیدا کنید و مطالب خوب اربعینی را لایک کنید و از دوستان خود بخواهید که این صفحات را دنبال کنند. امسال می‌توانیم میلیون‌ها خاطره برای اربعین جمع کنیم. میلیون‌ها کلیپ می‌تواند برای اربعین ساخته بشود. 
علیرضا پناهیان السلام علیک یا اباعبدالله الحسین  مرحوم شیخ جعفر شوشتری می گوید: در روز عاشورا، چهار عضو بدن ابی عبدالله به خاطر بی آبی از کار افتاده بود، که حتی شاید اگر آب هم می دادند، کار از کار گذشته بود و فایده نداشت.اولین جایی که از عطش از کار افتاد چشمان امام حسین (ع) بود، امام صادق (ع) می فرماید: جدّ ما در روز عاشورا، از شدت عطش چشمانش آسمان را دود می دید. دومین عضو، لبهای آقا بود، می دونی چرا؟ حمیدبن مسلم می گه دیدم لب های حسین (ع) مانند دو چوپ خشک شده به هم می خورد، دیدم از لبهای حسین داره خون می آید. سومین عضو زبان حضرت بود، همان زمان که علی اکبر را بغل گرفت، زبان در دهان علی گذاشت، علی اکبر دید بابا از خودِ او تشنه تر است.
چهارمین عضو جگر حسین بوده، هلال بن نافع می گوید، آمدم نزدیک گودال، جنگ تمامشده، از بالای گودال نگاه کردم، دیدم لبهای حسین تکان می خورد، نزدیک تر رفتم، گفتم شاید حسین نفرین می کنه، دیدم می گوید: «لشگر جگرم از تشنگی می سوزد» از گودال آمدم بیرون، سریع رفتم آب آوردم، دیدم شمر داره بیرون می آید، گفت کجا می روی، گفتم می روم پسر فاطمه را سیراب کنم، گفت زحمت نکش، من سیرابش کردم.
 اهمیت اشک برای امام حسین (ع)
اینجانب غلامعلی جندقی وصیت می‌کنم که بهترین هدیه برای من اشک چشم, برای حسین(ع) است، اگر گاهی در هیأت ها یک قطره از اشک برای ارباب را به من هدیه کنید از همه چیز برایم بالاتر است، آنقدر که این یک قطره را به تمام بهشت نمی‌فروشم… اگر اجازه رجوع به دنیا به من داده شود؛ دوست دارم فقط در روضه‌ها شرکت کنم.
شهید غلامعلی جندقی  (رجبی)

روزنامه ای مصری نوشت:آیا می دانيد؟ سعودی: اگر بیش از 2 میلیون حاجی وارد خاکش شود اعلام نارضایتی میکند؟
عراق: اگر کمتر از 20 ملیون زائر داشته باشد ناراحت است!
سعودی: برای اداره 2 میلیون حاجی وزارت تشکیل داده است!
عراق: کوچکترین موکب چای (چای ابوعلی یا همان چای امام حسین) امور 8 میلیون زائر رو میچرخونه!
سعودی: در مقابل خدماتی که ارائه میده دلار میگيره!
عراق: تمام خدماتش کاملا رایگان است!
سعودی: حج برایش موسم بهره وری اقتصادی است!
عراق: زیارت را موسم بخشش و عطا میدونه!
سعودی: دو ميليون حاجی باعث ترافیك و مسدود شدن راهها ميشه!
عراق: 2 ملیون رقمی طبیعی در کوچکترین خیابان کربلاست!
سعودی: افزون بر هزینه هنگفتی که میگيرد، بر سر حجاج منت هم میگذارد!
عراق: از زائران بابت هر گونه کوتاهی عذرخواهی میکند!
سعودی: ورود ده هزار حاجی به یک خیابان باعث خفگی و مرگ مردم شد!
عراق: اگر 3 ملیون زائر در خیابان باشه مسؤول موکب يه نگاه ميندازه به خیابان و میگه: خيابون خلوته پس کو زوار؟!
سعودی: شاهزاده ها با تشریفات طواف میکنند!
عراق: شاه و گدا پابرهنه به سوی معشوق روان اند!
بنازم به بزم محبت که آنجاگدایی به شاهی مقابل نشیند!

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا